ماجرای خطرهای پیاده‌روی اربعین چه بود؟ از دهه ۳۰ شمسی پیاده‌روی اربعین به‌ویژه در مسیر نجف تا کربلا به‌تدریج شلوغ شد و تا دهه ۵۰ شمسی جمعیت این پیاده‌روی هزاران نفری شده بود و بعد این‌طوری شد: «سال ۱۳۵۴ شمسی جمعیت بزرگی به سمت کربلا راه افتاد و به عربی شعاری دادند که ماندگار شد: ای آقا و سرور ما حسین بن علی (ع)، اگر دست و پای ما را هم قطع کنند سینه‌خیز به‌سوی تو خواهیم آمد... در میان راه نظامیان دولت بعث به شدت با آنان برخورد کردند و جمع بسیاری بازداشت شدند... در نهایت شش نفر از شیعیان نجف و از برنامه‌ریزان این سفر اعدام شدند». پس از آن پیاده‌روی اربعین مخفیانه بود و زائران در گروه‌های کوچک ۲ یا ۳ نفری از مسیرهای بیابانی و از میان مزارع و دشت‌های خشک می‌گذشتند تا در مسیر گرفتار بعثی‌ها نشوند و چنین بود: «شیعیان عراقی از جنوب تا شمال به‌صورت پنهانی به کربلا می‌رفتند و اگر گیر می‌افتادند یا باید قصدشان را انکار می‌کردند یا کارشان به زندان و حتی اعدام کشیده می‌شد... بسیاری از عراقی‌ها و شیعیان از آن روزها خاطرات تلخی دارند؛ آنها که برادر یا پدر یا اعضای خانواده‌شان بعد از لو رفتن زیارت، مفقود شده و بعدها یا جسدش را تحویل گرفتند یا اساسا هیچ اثری از آن عزیزانشان یافت نشد... در آن‌ ایام به زائران امداد و کمک هم می‌شد و اهالی روستاها و ساکنان خانه‌های در مسیر، درها را می‌گشودند و بساط پذیرایی را آماده می‌کردند و به‌صورت پنهانی زائران حسینی را پذیرایی می‌کردند و وقتی مأموران بعثی به خانه‌هایشان می‌ریختند، می‌گفتند که این‌ها مهمانان ما هستند». @shahidmostafamousavi