. حاج قاسم هر چهارشنبه خدمت حضرت آقا میرفت . یه بار گفت رفتم دفتر آقا برا جلسه گفتن که آقا کسالت دارن و گفتن برید داخل خونه ؛ حاجی گفت رفتم داخل خونه آقا نشستم همین میخواستم پامو جا به جا کنم ، فرش جمع میشد! فرش 350 شونه زمان شاه! . انقدر رنگش رفته بود و نازک شده بود مثل یک پتو شده بود :)) حاجی گفت از زندگی خودم خجالت کشیدم وقتی زندگی آقا را دیدم :) • 🌿 ♥️