~🕊 ^'💜'^ حسین ایرلو بچه تهران بود از آن داش‌مشتی‌ها، شده بود فرمانده تحریب لشکر المهدی(عج) می‌گفت: دوست دارم جوری بشم که یک وجبم از من نمونه، گلوله مستقیم تانک خورد به سینه‌اش، تکه تکه شد.. بعد از حسین، کاکاعلی فرمانده تخریب شد، دیدم همیشه یک لباس مندرس و کهنه به تن دارد، گفتم کاکاعلی این چیه پوشیدی زشتـه، گفـت: لباس هست، گفتم: حسین هیکلش دو برابر تو بود؟ گفت: دادم خیاط برام اندازش کرده، روی آسـتین جای یک پارگی بود، گفـتم: این چیه، چرا این را ندوختی؟ گفت: جای ترکشیه که به بازو ایرلو رفته، هر وقت خسته میشم، دلم می‌گیره سرم رو می‌ذارم رو این پارگی آروم میشم. ♥️🕊 (کاکاعلی)♥️🕊 . https://eitaa.com/piyroo