🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 هادی در كنار درس خواندن برای طلبه‌ها صحبت ميكرد و به شرايط روز عراق و موقعيت آمريكا و دشمنی اين كشور با مسلمانان اشاره ميكرد. حالا ديگر زبان عربی را به خوبی تكلم ميكرد.خيلی از طلبه‌ها عاشق‌هادی شده بودند. او با درآمد شخصی خودش بارهادوستان را به خانه‌ی خودش دعوت ميكرد و برای آنها غذا درست ميكرد. منزل هادی محل رفت و آمد دوستان ايرانی نيز شده بود. در ايام اربعين، خانه را برای اسكان زائران آماده ميكرد و خودش مشغول پخت و پز و پذيرايی از زائران ابا عبدالله الحسین(ع) ميشد. برخی از دوستان عراقی هادی ميگفتند: تو نميترسی كه در اين خانه‌ی‌بزرگ و قديمی و ترسناك، تك و تنها زندگی ميكنی؟ هادی هم ميگفت: اگر مثل من مدتها كنار خيابان خوابيده بوديد قدراين خانه را ميدانستيد! بعد از آن رفت و آمد هادی با منازل دوستان طلبه‌اش بيشتر شد. در اين رفت و آمدها متوجه شد كه بيشتردوستان طلبه، از خانواده‌های مستضعف نجف هستند. بسياری از اين خانواده‌ها در منازلی زندگی ميكنند كه از نيازهای اوليه محروم است. اين خانه‌ها آب لوله‌كشی نداشت. با اينكه آب لوله‌كشی تا مقابل درب خانه آمده بود، اما آنها بضاعت مالی برای لوله‌كشی نداشتند.اين موضوع بسيار او را رنج ميداد. برای همين به تهران آمد و به سراغ دوستانش رفت. دستگاه‌های مربوط به لوله‌كشی را خريد و چند روزی در مغازه‌ی يكي از دوستانش ماند تا نحوه‌ی لوله‌كشی با لوله‌های جديد پلاستيكی را ياد بگيرد. هر چه را لازم داشت تهيه كرد و راهی نجف شد. حالاصبح تا عصر در كلاس درس مشغول بود و بعد از ظهرها لوله تهيه ميكرد و به خانه‌ی طلبه‌های نجف ميرفت. از خود طلبه‌ها كمك ميگرفت و منازل مردم مستضعف، ولی مؤمن نجف را لوله‌كشی آب ميكرد. خستگی برای اين جوان معنا نداشت. از صبح زود تا ظهر سر كلاس بود. بعد هم كمی غذا ميخورد و سوار بر دوچرخه‌ای كه تازه خريده بود راهی ميشد و در خانه‌های مردم مشغول كار ميشد. برخی از دوستان هادی نميفهميدند! يعنی نميتوانستند تصور كنند كه يك طلبه كه قرار است لباس روحانی بپوشد چرا اين كارها را انجام ميدهد؟! برخی فكر ميكردند كه لباس روحانيت يعنی آهسته قدم برداشتن و ذكرگفتن و دعا كردن و... براي همين به او ايراد ميگرفتند. حتی برخی‌ها به اينکه او با دوچرخه به حوزه می‌آيد ايراد ميگرفتند! اما آنها كه با روحيات هادی آشنا بودند ميفهميدند كه او اسلام‌واقعی‌راشناخته. هادی اعتقاد داشت كه لباس روحانيت يعنی لباس خدمت به اسلام ومسلمين به هر نحو ممكن. با اينكه فقط دو سال از حضور هادی در نجف ميگذشت اما دوستان زيادی پيدا كرده بود. برخی جوانان طلبه، كه كاری جز مطالعه و درس و بحث نداشتند، با تعجب به كارهای هادی نگاه ميكردند. او در هر كاری كه وارد ميشد به بهترين نحو عمل ميكرد. كم‌كم خيلی‌ها فهميدند كه هادی در كنار درس مشغول لوله‌كشی آب برای خانه‌های مردم محروم شده. هادی با اين كار كه بيشتر مخفيانه انجام ميشد خدمت بزرگی به خانواده‌های‌طلّاب ميكرد. اخلاص و تقوا و ايمان هادی اثر خود را گذاشته بود. او هر جا ميرفت ميخواست گمنام باشد. هيچ گاه از خودش حرفی نميزد. هرگز نديديم كه به خاطر پول كاری را انجام دهد. اما خدا محبت او را به دل همه انداخته بود. بعد از شهادت همه از اخلاص او ميگفتند. چندين نفر را ميشناختم که در تشييع هادی شرکت کردند و ميگفتند: ما مديون اين جوان هستيم و بعد به لوله‌کشی آب منزلشان اشاره ميکردند. هادی غير از حوزه هر جای ديگر هم كه وارد ميشد بهترين نظرات راارائه ميكرد. در مسائل امنيتی به خاطر تجربه‌ی بسيج و فتنه‌ی 1388 بسيار مسلط بود. از طرفی ديدگاه‌های فرهنگی او به جهت تجربه‌ی فعاليت‌در مسجد بسيارموثربود. شايد به همين خاطر بود كه مسئولان حشدالشعبی به اين طلبه‌ی ايرانی‌بسيار علاقه پيدا كردند. رفت و آمد هادی با نيروهای مردمی زياد شده بود. او به كار هنری وساخت فيلم علاقه داشت و اين روند را بين نيروهای حشدالشعبی گسترش داد. https://eitaa.com/shahidmostafamousavi 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺