سحر است. نماز را در حرم امام می خوانیم و راه می افتیم. رسممان است که صبح روز اول برویم سر خاک. می رسیم. هنوز آفتاب نزده، اما همه جاروشن است. آقا آمده اند؛ زودتر از بقیه، زودتر از ما. ـ شما چرا این موقع صبح خودتون رو به زحمت انداختید؟ ـ دلم برای صیادم تنگ شده. مدتیه ازش دور شدم. تازه دیروز به خاک سپرده ایمش. یادگاران، جلد 11 کتاب شهید صیاد، ص 100