غروب بود. راه مي رفت توي بيابان ها. يك بيت شعر با خودش تكرار مي كرد و هاي هاي گريه مي كرد. چند بار ديده بودم اين حالش را نزديك اذان مغرب. مي خواند
«...گفتم خدا، من بهترم يا ارمني؟
گفتا كه هر دو از منيد.»
يادگاران، جلد 5 كتاب شهيد عبدالله ميثمي ، ص 72