شهید سردار سلیمانی۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت هفتاد و پنجم ۰۰۰ طبق حدیث حضرات معصومین(ع) مدیری اَگه ببینه در انجام مسئولیت و منسبی که در دست داره کسی بهتر از او هست که می تونه این کار رو انجام بده و باز اون جایگاه و منسب رو تحویل نده غاصبه و روز قیامت باز خواست خواهد شد ، ما مدیران برای اینکه زیر سوال نریم همیشه سعی می کنیم افراد ضعیف تر از خودمون رو برای همراهی انتخاب کنیم تا ضعف هامون نمودار نشه ، خیلی حرف عجیبی بود حالا می فهمم که چرا مردم ما از مدیریت های میانی تُو قسمت های مختلف ضربه خوردن و چرا سلیقه ی افراد ضعیف در مدیریت ها به مردم آسیب زده یکی از دوستان می گفت چند وقت پیش یه فیلم خارجی دیدم که خیلی جالب بود در داخل فیلم یه شرکت می خواست مهندس طراح استخدام کنه و چون داوطلب زیاد بود تصمیم گرفتن که یه مسابقه و امتحان ورودی برگزار کنن ، موضوع امتحان طراحی یک درخت بود ، می گفت یک ساعت وقت دادن تعداد زیادی تُو همون ده دقیقه اول کار طراحی رو انجام دادن ُ و چند تا خط و چند تا شاخه کشیدن ُ و برگه شون رو تحویل دادن ، دو سه نفری تا پایان یک ساعت نشستند و یه درخت با تمام زیر و بَم ها و اصول و ظرافت ها طراحی کردن ، کار یکی از اون به قدری زیبا بود که بیشتر شبیه عکس بود تا نقاشی و طراحی ، هنگام اعلام اسامی قبول شدگان اسمی از این چند نفر آخر نبود و قبول شدگان جزء همون کسانی بودن که چند خط کج و کوله کشیده بودن ، اون شخصی که بهترین طراحی رو انجام داده بود وقتی از مدیر شرکت سوال کرد دلیل این کار شما چیه ، مدیر صادقانه جواب داد توانایی و دقت عمل شما باعث میشه ضعف ها ما مدیران بیشتر خودش رو نشون بده و ما رو زیر سوال ببره و مردم بپرسن اَگه یه چنین فرد توانمندی برای مدیریت وجود داره پس چرا یه فرد ضیف مدیر شده ، ما کسانی رو انتخاب می کنیم که سرعت حرکت شون پائین تر از ما باشه و از ما جلو نزنن ، فهمیدم که این یه اصله که مدیر ضعیف همیشه فرد ضعیف تر از خودش رو به عنوان معاون انتخاب می کنه تا هم بر او حاکم باشه هم جلوی نمایان شدن ضعف های خودش رو بگیره و متعصفانه این موضوع تا حالا آسیب زیادی به انقلاب و کشور ما زده ، هم آسیب مالی هم آسیب جانی ، منتظر بودم تا حاج آقا دلبری کارش رو توضیح بده ولی همه چی در سکوت گذشت و من از صحبت های آقای باصری به صورت غیر مستقیم متوجه شدم که یه مثلث سه نفره تصمیم گیرنده واقعی هستند که من اسمش رو گذاشتم مثلث قدرت که در واقع اینها سیاست واقعی اجرایی مسجد رو ترسیم می کردند و در جلسات خصوصی خودشون تصمیم می گرفتن چیکار کنن و بعد تصمیم شون رو روزهای چهارشنبه در جلسه هیت امنا مطرح و به تائید می رسوندن ، نفر اول این مثلث آقای دلبری بود ، نفر دوم آقای باصری ، اما نفر سوم کِی بود ، نمی شد تشخیص داد ، یه فرد مرموز و پنهان که هم نفوذ روی حاج آقا دلبری داشت هم روی آقای باصری و به نظر می رسید که خط اصلی رو او ترسیم می کرد شاید هم این یک نفر بزرگ و سرپرست یه گروه یا یه جریان بود و البته اینها برداشتی روانشناسانه من از رفتارهای این دوستان بود ، به خودم گفتم خُوب من زحمتم رو کشیدم اَگه آقا امام زمان(عج) می خواست حتما" راه رو برای ادامه کار باز می کرد شاید صلاح نیست که من تُو این زمینه فعالیتی داخل مسجد داشته باشم و دیگه موضوع رو پیگیری نکردم ، حاج آقا دلبری هم هیچ وقت حرفی نزد و حتی برنامه روزهای یکشنبه در مورد نهج البلاقه رفته رفته کم رنگ شد به خودم گفتم حالا می فهمم چرا به آقام امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام میگن اول مظلوم عالم و چرا علی دایی فوتبالیست مشهور ایرانی تُو دنیا شناخته شده تر از حضرت علی علیه السلامه ، انقدری که واسه علی دایی تبلیغ کردیم واسه امام علی تبلیغ نکردیم امان از بد سلیقه عمل کردن ماها ، حتما" یه روز مورد سوال قرار می گیریم ، به خودم گفتم : من چیکار می تونم انجام بدم که تُو این ظلم شریک نباشم تصمیم گرفتم در حد توانم با سرودن شعر و نوشتن واسه مولام تبلیغ کنم ، داشتم با مرور این افکار از درب مسجد خارج می شدم که یه هو برخورد کردم به آقای افکاری ، سلام کردم و پرسیدم چه خبر از حوزه و بسیج ، دیدم سری تکون داد ، گفتم چی شده ؟ با ناراحتی گفت : اومدم با یه نفر صحبت جدی کنم ، بعد پرسید به پشت شیشه مغازه ها دقت کردی ، گفتم : نه چطور مگه ؟ گفت هر مغازه پشت شیشه اش یه عکس از سردار شهید سلیمانی چسبونده ، گفتم چه عالی ، اینکه خیلی خوبه ، گفت بله خیلی خوبه ولی این در حالیه که من به عنوان معاون حوزه اصلی یه دونه عکس هم ندارم تا تحویل واحد فرهنگی مساجد بدم ، پرسیدم چرا ؟ گفت خوب چیزی به دستم نرسیده ، هیچ کس هم پاسخ گو نیست یکی از بسیجی های حوزه درگوشی بهم گفت یه آقای مسئولی از این مسجد که شما هم او رو میشناسی سرخود رفته به اسم ما دوهزارتا عکس شهید سردار سلیمانی رو گرفته ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی