📌 دانش آموز شهیدی که لقب «علی چریک» گرفت 🔹️ با شروع جنگ تحمیلی، اصرار داشت به جبهه برود. اما با ۱۴ سال سن ممکن نبود. ◇ برادرش در بستان خدمت می‌کرد. بدون اطلاع به خانواده رفته بود پیش برادرش. ◇ برادر از او پرسیده بود: «نامه‌ داری؟» ◇ و او گفته بود: «نه، من چیزی ندارم و خودم آمده‌ام.» ◇ برادر، نامه‌ای به مسجد محل نوشته و او را راهی اصفهان کرده بود تا به‌طور قانونی به جبهه برگردد. ◇ علیرضا به اصفهان برگشته و به مادرش گفته بود: «شما رضایتنامه مرا امضاء نکردید، من خودم به جبهه رفتم. ولی حالا برایم امضاء کن.» ◇ علیرضا با گریه و التماس خواسته بود از او مصاحبه کنند. وقتی شخص مصاحبه کننده، بیرون آمده گفته بود: «مادر، چرا نمی‌گذاری پسرت به جبهه برود؟! سوالاتی که من از او پرسیدم شاید شما هم نتوانید جواب بدهید.» این بود که چند روز بعد به جبهه اعزام شد. ◇ در عملیات بیت‌المقدس در خط مقدم با تعدادی از عراقی‌ها روبرو شده و به ناچار می‌خواست تسلیم نیروهای بعثی شود. ◇ در حین خم شدن و گذاشتن اسلحه بر روی زمین، متوجه قوطی کمپوتی شده و چون طبع شوخی داشت به فارسی به عراقی‌ها گفته بود: «اخوی در بازکن نداری؟» ◇ آنها فکر کردند که این قوطی، نارنجک است و به خاطر ترسی که از ایرانی‌ها داشتند، همه آن ۸ نفر عراقی تسلیم شده و علی، آنها را به عقب آورده بود. ◇ از آن به بعد به او «علی چریک» می گفتند. 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: @shahidmostafamousavi