🔴 روایتی از حادثه تلخ کرمان از زبان یک زائر مزار شهید سلیمانی سلام . امروز عصرهمراه با خانواده پایین باغ شاهزاده بودم، یه گروه(اتوبوس)که ازشهر مشهد بودند و اکثرا زن و دختربودند، وچند نفر مرد بهمراهشان بود.مسافران حاج قاسم بودند به گفته خودشان ، و گروهی دیگر قریب به بیست نفر به حد اسفناکی کشف حجاب کرده بودند اهل یک استان جنوبی،در حاشیه پایین باغ شاهزاده نشسته بودند. طی یک تذکر محترمانه که از طرف یک خانم محجبه به افراد بدپوشش (درحدلخت)صورت گرفت، افراد بدحجاب و چندجوان که به همراه آنان بودند به زن و بچه ومردانی که همراه بازنهای محجبه بودند بی احترامی کردند و ناباورانه به آنها حمله ور شدند و نزاع شروع شد اما یکطرفه به حدی که صورت مردانی را که جلوی آنها ایستاده بودندکه کسی به آن خانم های محجبه تعرض نکند خراش دادند و سیلی زدند.چندنفری را هم بافحاشی ودکتک کاری و بی حرمتی اما..... غائله به واسطه مردم تمام شد، مسافران مشهدی به سمت اتوبوسشان حرکت کردند.بعضی هاشان کتک خورده بودند و بعضی صورت هایشان زخمی و لباس ها خاکی.... اما خیلی صبوربودند حرف نمی زدنداما بغض کرده بودند. اونجا از شدت غم حالم بدشدچون واقعا مظلومیت این زن و بچه مسافر را دیدم،بی عدالتی موج می زد.. و از همه بدتربی اعتنایی مردم و حتی طرفداری از آن بی حجاب ها. اما اینجاداین داستان تمام نشد، ناگهان باران شدیدی شروع کرد به باریدن. چندماشین پارس که اکثرا پلاک ۸۵/۹۵بودند دوباره آمدندجلوی اتوبوس پارک شده و باز هم ول کن دعوا نبودند. برایم باعث تعجب بودچرا اینهانمی روند،اماقوم مغول بودند چندوزن میانسال با لباسهای محلی ول کن ماجرا نبودند،چند مرد از اتوبوس همش خواهش می کردندکه از‌اینجا بروید.اما نمی رفتند ماجرا دوباره با سنگ زدن به شیشه اتوبوس شروع شد، چندزن و دخترجوان قیافشان یادم نمی رود با گستاخی تمام به مردها سیلی زدند. اما برایم باعث درد بودچرا این مردها جوابشان را نمی دهند.چرا دعوا نمی کنند.چرا فحش نمی دهند،چرا اینهمه صبر.... فقط ایستاده بودندو حتی اغراق نکنم مظلومانه و وحشیانه کتک خوردندتا که کسی به اتوبوس نزدیک نشود، ناگهان یکی از پیرزنانی که دادوبیداد می کرد چندمتری آن طرف تر اتوبوس افتاد و از حال رفت. دورش شلوغ شد.دعوا به شدت بالا گرفت یک نفر شروع کرد به احیا کردن ،پیرزن سکته بود... ز آن طرف پسر جوانکی با سنگ به گردن و سر یک مرد زد که آن مرد هم روی زمین افتاد و با ماشین دیگر فرار کرد. گروهی دیگر زن و دختر با سنگ به شیشه جلوی اتوبوس می زدند،زن و بچه داخل اتوبوس جیغ می زدند. کسی کمک نمی کرد.خیلی صحنه دردناکی بود،احساس غربت همه جا را گرفته بود،وحشیانه حمله ور شدند.مظلومانه گروهی روکتک زدندکه حتی یک فحش هم ندادند. فقط دلیلش رو نفهمیدم فقط بخاطر یک تذکر حجاب،اینهمه فحاشی و کتک کاری و بی آبرویی... از وسط این جمعیت یک خودروی پارس سفیدرنگ شروع کرد به ویراژ دادن و دورزدن در خاکی و میخواست آن زن و بچه ای که هنوزسوارماشین نشده بودندرا زیر بگیرند. کسی کمک نمی کرد.فقط صدای جیغ میامد بعد از حدود ۲۰ دقیقه نه پلیس آمده بود و نه اورژانس،مکررا تماس گرفتیم.اماخبری نبود. اما غائله بالاخره ختم شد..... آنهم وقتی که دو نفر روی زمین افتاده بودند. صدای شیون میامد. ماشین هایی که برای دعوا آمده بودندمتواری شدند. بعد از گذشت ۳۰دقیقه بالاخره آمبولانس اورژانس آمدسریعا پیرزنی که وسط افتاده بودند را انتقال دادن به بیمارستان. و در نهایت ماشین پلیس از راه رسید. اما دیگر کسی نبود.نه دعوایی و نه... فقط یک اتوبوس با شیشه های شکسته و زن و بچه ترسیده و چند مرد که سروصورتشان خونی شده بود. واقعا ماجرای امروز دردناک بود و جای بسی تامل ،که چه بر سر جامعه آمده ،مخصوصا که معروف دیگر جایی در جامعه ندارد و از همه بدتر اینهمه دوقطبی شدن جامعه.... وخجالت آور اینکه کسی طرفداری حق رونمی کرد.عده ای بزدل فقط نگاه کردند.تا این حداحساس غربت نکرده بودم که در کشور امام زمان عج به این وضع و به این شکل حق را پایمال کنند تاکی این وضع ادامه باید پیدا کند تاکی کسی پیگیری نکند،تاکی فقط از طرف مردم باشد. لعنت به مسئولینی که هنوز خواب هستند... امیدوارم به آبرو و حرمت خون شهیدان و صاحب اصلی این کشور امام زمان عج مسببین این بی حرمتی به سزای اعمالشان برسند.... خدایا دیگه فرج امام زمانمان را برسان...