روابط پهلوی دوم و اسرائیل به روایت اسناد لانه جاسوسی؛ سلاح و نفت به مثابه نقطه پیوند
حکومت پهلوی در حیات سیاسی خود روابط گستردهای با کشورهای غربی و حامیان آنها داشت. علاوه بر آمریکا، که نقش مهمی در روابط سیاسی و اقتصادی ایران داشت و به دلیل مداخله مستقیم خود نفرت و انزجار عمومی را برانگیخته بود، رابطه با اسرائیل نیز با حساسیت زیادی روبهرو بود. این کشور، که با غصب سرزمین مردم مسلمان فلسطین موجودیت یافته بود، با مخالفت بسیاری از کشورهای مسلمان مواجه شد و بسیاری از این کشورها از به رسمیت شناختن آن خودداری کردند. پیرو این موضوع، مردم مسلمان ایران نیز حساسیت خاصی درباره رابطه با اسرائیل داشتند و خواهان محکوم نمودن این کشور از سوی محمدرضاشاه و رژیم پهلوی بودند. شاه و نزدیکان او نیز به دلیل این حساسیت همواره مدعی بودند رابطهای با اسرائیل ندارند، اما اسناد بهجامانده از این موضوع از جمله اسناد لانه جاسوسی آمریکا مؤید روابط گسترده رژیم شاه و اسرائیل در ابعاد مختلف، نظامی، اقتصادی و سیاسی است.
رابطه دو کشور بعد از کودتای 28 مرداد شکل گستردهتری به خود گرفت و به طور رسمی آغاز گردید. طی این روابط «دولت اسرائیل هم در چهارچوب دکترین معروف به "محورهای پیرامون" از همان ابتدای تأسیس علاقهمندی خود را به گسترش روابط با ایران اعلام نمود. به موجب دکترین محورهای پیرامون که دیوید بنگورین، اولین نخستوزیر اسرائیل طراح آن بود، اسرائیل میبایست روابط خود با کشورهای پیرامون جهان عرب را بهویژه ترکیه و ایران توسعه دهد». بدین ترتیب دو کشور روابط گستردهای در زمینه اقتصادی، سیاسی و نظامی آغاز نمودند.
بر این اساس رابطه با ایران و کشورهایی چون ترکیه، که در قلب خاورمیانه و در میان کشورهای عرب ضداسرائیل قرار داشتند، میتوانست از اهمیت زیادی برای اسرائیل برخوردار باشد؛ ازاینرو ضرورت برقراری رابطه با حکومتهای این دو کشور در زمینههای امنیتی و نظامی قوت زیادی به خود گرفت و تقریبا تا اواخر حیات سیاسی رژیم پهلوی از شکل مناسبی برخوردار شد. به اذعان اسناد برجامانده در این رابطه «اسرائیلیها مناسبات خوبی با ترکیه و ایران در زمینههای نظامی و امنیتی داشتند. هرچند اسرائیلیها دارای روابط کامل دیپلماتیک با ایران نبودند، اما آنها یک هیئت رسمی سیاسی در ایران داشتند که اعضای آن دارای عنوان سیاسی بود که از جمله آنها سمت وابسته نظامی است».
در کنار روابط نظامی، روابط اطلاعاتی و امنیتی نیز از اهمیت زیادی برخوردار بود و به نوعی با روابط نظامی همپوشانی داشت؛ چراکه بخش مهمی از روابط امنیتی و اطلاعاتی رژیم شاه بر پایه شکلگیری نهادهای اطلاعاتی قوی همچون ساواک استوار بود که وظیفه آن شناسایی مخالفان رژیم بود. بر این اساس بسیاری از اعضای ساواک تحت تعلیمات و آموزشهای نظامی اسرائیل قرار گرفتند و ابزارهای نظامی قوی که بیشتر آنها ساخت اسرائیل و سایر کشورهای غربی بود، در اختیار آنها قرار گرفت. «اسرائیل رژیم محمدرضا را تنها دوست و متحد خود در منطقه تلقی میکرد و لذا به آموزش ساواک کمکهای درجه اول نمود.» البته بخش مهمی از دوستی اسرائیل و شاه به تأمین نیازهای نفتی اسرائیل مربوط بود.
بهرغم آنکه محمدرضاشاه و مسئولان رژیم همواره منکر فروش نفت به اسرائیل بودند، واقعیت آن است که ایران بزرگترین کشور تأمینکننده منابع نفتی اسرائیل بود. چنانکه در سال 1348، طبق دستور شاه دومیلیون تن نفت از طریق خط لوله 260 کیلومتری بندر ایلات در کنار دریای سرخ به بندر اشکلال در ساحل مدیترانه، به اسرائیل فرستاده شد و انتقال این ماده مهم، حتی پس از جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در سال 1352 (1973) ادامه یافت.
بررسی روابط اسرائیل و رژیم پهلوی نشان داد که این رابطه ضمن گستردگی در بخشهای مختلف اقتصادی، سیاسی و نظامی، همواره منافع و مزیتهای بیشتری برای اسرائیل داشته است. به عبارتی، این روابط گرچه دوسویه و دوطرفه بود، مشخص است که اسرائیل توانست از طریق گسترش رابطه با ایران سوپاپ اطمینانی در قلب خاورمیانه جهت تأمین نیازهای نفتی و بازار فروش تسلیحات نظامی خود بیابد. این در حالی است که بسیاری از کشورهای عرب، که تولیدکننده نفت نیز بودند، به دلیل مخالفت با اسرائیل، از فروش نفت خود به اسرائیل امتناع میکردند. در مقابل، ایران تنها از خدمات مستشاری نظامی و برخی از تسلیحات نظامی برخوردار شد که بیشتر جنبه تدافعی داشت و به جای تقویت بنیه نظامی کشور، در مسیر سرکوب جنبشهای مخالف با شاه و رژیم به کار رفت. از این حیث میتوان گفت برنده اصلی این رابطه اسرائیل و حامیان غربی آن بودند.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
iichs ir/s/6693