🍂به دنبال ما می دوید و از ما #پوزش می خواست 🔸یک روز که در کلاس هشتم درس می خواندیم📖 هنگام عبور از محله #چگینی که از توابع شهرستان قزوین است، یکی از نوجوانان👦 آنجا بی جهت به ما #ناسزا گفت و این باعث شد تا با او گلاویز شویم. 🔹ما با #عباس سه نفر بودیم و در برابرمان یک نفر👤 عباس پیش آمد و برخلاف انتظار ما، که توقع داشتیم او به #یاریمان بیاید، سعی کرد تا ما را از یکدیگر جدا کند💕 و به درگیری پایان دهد. 🔸 وقتی تلاش خود را بی نتیجه دید، ناگهان قیافه ای بسیار جدی گرفت😐 و در جانبداری از طرف مقابل #باما درگیر شد. من و دوستم👥 که از حرکت عباس به خشم آمده بودیم،به #درگیری خاتمه دادیم و به نشانه اعتراض، از او قهر کردیم. 🔹سپس بی آنکه به او اعتنا کنیم، راهمان را در پیش گرفتیم، ⚡️اما او در طول راه به دنبال ما می دوید🏃 و #فریاد می زد: - #مراببخشید آخر شما دو نفر بودید و این انصاف نبود❌ که یک نفر را کتک بزنید. راوی پرویز سعیدی #شهید_عباس_بابایی 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh