🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 7⃣7⃣#قسمت_هفتادو_هفت 💢پدرم فداى آنکه عمود خیمه اش شکسته
📚 ⛅️ 8⃣7⃣ اول 💢همه پیاده مى شوند.... و که همان جا خیمه🏕 را علم کنند.... سپس را صدا مى کند و به او مى گوید:_✨بشیر! پدرت شاعر بود، خدا رحمتش کند. تو نیز شعر مى توانى سرود؟بشیر مى گوید:_آرى یابن رسول الله.امام مى فرماید: _پس ، به مدینه برو و شهادت اباعبداالله را به مردم برسان.بشیر به تاخت خود را به مدینه مى رساند،... 🖤مقابل مسجد 🕌پیامبر مى ایستد و این دو بیت را فریاد مى زند:_یا اهل یثرب لا مقام لکم بها/قتل الحسین فادمعى مدرارالجسم منه بکربلاء مضرج/ و الراءس منه على القناة یداراى اهل یثرب! دیگر مدینه جاى ماندن نیست، که حسین به شهادت رسیده است. پس همه چشمها باید هماره بر او بگریند که حسین در کربلا به خون تپید و سرش بر نیزه ها چرخید.و اعلام مى کند که:_اى اهل مدینه! على، فرزند حسین با عمه ها و خواهرانش به نزدیکى شهر رسیده اند. من جاى آنها را به شما نشان خواهم داد. 💢، به سرعت در همه کوچه پس کوچه ها و خانه هاى مدینه مى پیچید.... و شهر یکپارچه ، ضجه و ناله مى شود.زنان و دختران از خانه ها بیرون مى ریزند، روى مى خراشند، موى مى کنند، بر سر و صورت مى زنند، خاك بر سر مى ریزند و شیون و فریاد مى کنند.هاتفى میان زمین و آسمان، 🌫صلا مى دهد:_✨اى آنانکه حسین را نشناختید و او را به قتل رساندید! 🖤 بشارت باد بر شما عذاب و مصیبت جانسوز. تمام اهل آسمان، از پیامبران تا فرشتگان شما را نفرین مى کنند. پس بدانید که لعنت شما بر زبان سلیمان و موسى و عیسى گذشته است، دختر عقیل، با شنیدن این خبر، با سر و پاى برهنه از خانه 🏚بیرون مى جهد و سرآسیمه و دیوانه وار این اشعار را مى خواند:_ما ذا تقولون اذ قال النبى بکم/ما ذا فعلتم و انتم آخرالاممبعترتى و باهلى بعد مفتقدى/ منهم اسارى و قتلى ضرجوا بِدَمما کان هذا جزائى اذ نصحت لکم/ان تخلفونى بسوء فى ذوى رحمى چه پاسخى براى پیامبر دارید 💢 اگر به شما بگوید که شما به عنوان آخرین امت بر سر عترت و خاندانم ، پس از من چه آوردید؟ عده اى را اسیر کردید و عده اى را به خون کشیدید؟ پاداش من که خیر خواه شما بودم این نبود که با بازماندگانم اینسان بدکنید. با شنیدن این خبر،... همچون جنون زده ها از خانه بیرون مى زند، و بى چادر و مقنعه و کفشى در کوچه راه مى رود و سر تکان مى دهد و با خود مویه مى کند:_پیام آورى ، خبر مرگ مولایم را آورد، 🖤خبر، دلم را به آتش🔥 کشید. تنم را بیمار کرد و جانم را اندوهگین ساخت. پس اى چشمهاى من یارى کنید و اشک ببارید و پیوسته و مدام ببارید.اشک بر آن کسى که در مصیبت او عرش خدا به لرزه در آمد و با او مجد و دین ما به تباهى رفت.آرى گریه 😭کنید بر پسر دختر پیامبر و وصى و جانشین او. هر چند که جایگاه و منزل او از ما دور است. 💢پیش از آنکه ، باز گردد،... مردم ضجه زنان و مویه کنان ، از مدینه بیرون مى ریزند... و با اشک و آه و گریه به استقبال شما مى آیند.... مدینه جز هنگام ، چنین درد و داغ و آه و شیونى را به خود ندیده است.... زنان ، زنان مدینه ، زنان بنى هاشم که چند ماه پیش تو را بدرقه کردند... اکنون تو را به جا نمى آورند... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh