آيا نمى ‏خواهى درمان دردهاى خودت را و هم‏كلاسى ‏هاى خودت را، دنبال كنى؟ آيا نمى ‏خواهى به اين‏ سردرگمى ‏ها و سرگشتگى ‏هاى گسترده روى بياورى و با بيّنات و با تهديد و با تدبير، آن‏ها را درمان نمايى و از محدوديت و محروميّت نجات بدهى؟ چون آدمى كه خود را نديد، فقط همين هفتاد سال زندگى دنيا را مى ‏بيند و براى همين هفتاد سال برنامه ‏ريزى مى ‏نمايد و در اين محدوده، دين اگر مفيد هم باشد، ضرورى نيست. بدون دين، مى‏توان براى دنيا برنامه ‏ريزى داشت؛ همان‏طور كه اين بى ‏دين ‏ها و حتى ضدّ دين ‏ها، برنامه ‏ريزى كرده ‏اند و به علم و قدرت و توسعه و رفاه هم رسيده ‏اند. محدوديت، به ‏دنبال ضلال مى ‏آيد و نتيجه ‏ى اين محدوديت، محروميت از گستره ‏ى هستى و از تمامى دنياهايى است كه آدمى از آن‏ها عبور مى ‏نمايد؛ چون آدمى، همان‏طور كه از نه ماهه ‏ى رحم عبور كرده، از هفتاد ساله ‏ى دنيا هم عبور مى ‏نمايد؛ كه آدمى از تمامى اين دنياها بيش‏تر است، كه براى اين دنياها، به خودآگاهى، به مرگ ‏آگاهى و به دردآگاهى و به آزادى و انتخاب و به مسؤوليت و مجازات نياز نداشت. ❛❛ عین‌صاد 📚  ╭─┅─•🍃🌸🍃•─┅─╮ ‌ @shahidomidakbari ╰─┅─•🍃🌸🍃•─┅─╯