✅✍ قسمت دوم🔰 در اين ميان از جمله كساني كه با احساس مسئوليت در قبال دفاع از « اسلاميت انقلاب » علي رغم مشغله هاي زياد اجرايي در آستانه پيروزي و پس از آن در سخنراني ها و مصاحبه هاي خود به مناسبت هاي مختلف به تجزيه و تحليل اين موضوع پرداخت « شهيد مظلوم آيت الله بهشتي » بود2. به اعتقاد شهيد بهشتي در سرزمين ايران بويژه از نهضت تنباكو به اين سو قيام هاي مختلفي صورت گرفته است كه برخي از آنها منطقه اي و برخي ديگر بصورت سراسري انجام شده است به زعم او ما شاهد دو نوع گرايش و محور غالب در اين قيام ها بوده ايم . محور اول : « مكتب اسلام » كه همواره محوري اعلي و اقوي و پرتوان تر بوده است . محور دوم : « مليت و وطن پرستي » كه كم و بيش در اين نهضت ها حضور داشته است . او محور دوم (ملي گرايي ) را در نهضت ملي نفت يك محور نيرومند و موثر مي داند و همگام با بسياري از روحانيون ديگر بويژه آيت الله كاشاني خود در اين مبارزات نقش آفرين و شاهد رويدادهاي آن بوده است . لذا به خاطر همين او بحث خود را پيرامون اين موضوع از همين نقطه آغاز مي كند. دكتر بهشتي مي گويد : « سال » 30 ـ29 سالي بود پرهيجان براي جوان هائي كه به اين مسائل و آرمان ها علاقه اي داشتند تهران در آن موقع جاذبه خاصي داشت من يك روحاني جوان بودم كه در دانشگاه هم به تحصيل اشتغال داشتم در نتيجه از دو سو با جريان هائي كه رخ مي داد رابطه و پيوند روحي برقرار كرده بودم. از يك سو به اعتبار حضور روحانيت در آن نهضت و مرحوم آيت الله كاشاني چهره روحاني مبارزي كه براستي در آن سال ها مي درخشيد و در بسيج نيروها و ترساندن دشمن ها به راستي نقش اول را داشت. و علاوه بر اين مرحوم آيت الله العظمي آقاي سيد محمد تقي خوانساري « رضوان الله عليه » (كه از مراجع دوم قم بود) نيز در مبارزه حضور داشتند، اما نه در نقش كارگرداني زيرا كارگرداني از ناحيه روحانيت در دست مرحوم آيت الله كاشاني در تهران بود. ما به اعتبار طلاب جواني كه به اين مسائل علاقه داشتيم و عشق مي ورزيديم حضور در صحنه ها براي مان مطلوب بود و به اعتبار ارتباط با دانشجويان در دانشگاه و هم به اعتبار دوستان هم فكري كه داشتيم آن موقع در تظاهرات و اجتماعاتي كه در تهران بود بعنوان شركت كننده حضور پيدا مي كرديم و مسائل را از نزديك مي ديديم. دقيقا وقتي مسئله انقلاب و نهضت از مرحوم آيت الله كاشاني و عده اي از روحانيون و جناحي از متدينين به اين طرف مطرح مي شد ديگر تنها مسئله مسئله نفت بود و مسئله مليت ! خوب يادم هست سخنران هائي كه دانشگاهي (اساتيد يا شبيه آنها) و از چهره هاي شناخته شده آن مبارزه بودند در اين بالكن 3 سخنراني مي كردند اما هرچه گوش تيز مي كردي (تا) ببيني آيا دين و اسلام و قرآن هم محور (سخنان شان ) است مي ديدي نه آنجا از اين حرف ها خبري نيست آنجا تنها محور نفت است و مليت و وطن اما اين طرف مي آمدي در ميان روحانيت مي ديدي محور مذهب و پاسداري از قرآن و تعاليم اسلامي است ولي آنجا هم صحبت نفت بود و صحبت مليت ! لكن بطور كلي در صحبت ها و در طرح شعارها عملا شعار بيشتر و فراوان تر شعار نفت بود و شعار مليت نه شعار اسلام ! اين تلاشها به ثمر رسيد و با اين مبارزات « مرحوم دكتر مصدق » نخست وزير شد اين مبارزه در مرحله نفت به پيروزي رسيد اما در مرحله استقلال چطور در بعد مذهب و اسلام چطور با روي آمدن دكتر مصدق ديگر مبارزات خياباني و شبه خياباني مطرح نبود بلكه صحنه مبارزات دو جا بود يك جا روي پرده در روزنامه ها و مجلس و ديگر پشت پرده در خيلي جاها بخصوص در ارتش و نيروهاي انتظامي و برخي از مراكز حساس سياسي مبارزه بود بين شاه و مصدق و بين دو قدرت نهاني نيمه آشكار بيگانه 4 در عرصه سياست ايران . تيرماه سال 31 آمد در آن زمان من بر حسب معمول اصفهان بودم 5. وقتي قوام السلطنه آن « ارد » معروف خودش را خواند 6 و من از راديو شنيدم بي اختيار از خانه آمدم بيرون آن حالت براي من خيلي جالب بود! اصلا نمي دانستم به كدام سو مي روم اما مي دانستم كه در خانه نبايد باشم آمدم بيرون و طبق سنت قديم رفتم به سمت تلگراف خانه در دروازه دولت ديدم آنجا اجتماعي هست رفتم داخل تلگراف خانه چند نفري آنجا بودند و قرار برنامه سخنراني بود يك سخنراني « را » به عهده گرفتم . مسئله « كانال سوئز » در آن طرف خاورميانه مطرح بود و مسئله نفت در اين طرف خاورميانه اينها را تحليل كردم در يك تحليل سياسي براي شوراندن مردم در يكي از بالاخانه هاي روبروي تلگراف خانه ـ كه حالا خرابش كرده اند ـ ستاد اعتصاب تشكيل شد هشت نفر عضو اين ستاد شدند و كارها به راه افتاد تا روز 29 تير 7 كه در اين روز روحانيت (اصفهان ) در صحنه حضور پيدا كرد. 🔰ادامه در قسمت سوم🔰