🔰بخش چهارم🔰
شیخ فضلالله میگفت: اگر قرار باشد بین شخصی مثل سید حسن تقیزاده که شعار میدهد یک ایرانی برای پیشرفت باید در تمام جنبههای زندگی غربی شود با یک کسی مثل محمدعلی شاه که خیلی چیزها را قبول دارد و میتوانیم مثل ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه با او مبارزه کنیم و محدودش کینم بین این دو نفر یک نفر را انتخاب کنم من قطعاً محمدعلی شاه را نسبت به کسی که میگوید از فرق سرتا نوک پا باید غربی باشیم ترجیح میدهم.
مشروطهخواهانی خودشان را مدرن و مترقی دانسته و شیخ فضلالله را به خاطر اینکه مخالفشان بود طرفدار استبداد میدانستند. جریان غربگرا در واقع غوغاسالاری تبلیغاتی بر ضد شیخ فضلالله راه انداختند به خاطر اینکه شیخ فضلالله اولین کسی بود که خطر آنها را احساس کرد و به جامعه گوشزد کرد وگرنه، نه شیخ فضلالله طرف محمدعلی شاه و استبداد بود و نه غربگرایان اینگونه فرشته نجات کشور بودند.
شیخ فضلالله بارها گفتند: من تنها طرفدار مشروطه هستم برای اینکه پول هزینه مهاجرت به قم که ۴ هزار تومان پول آن روز میشد و به رقم امروز میلیاردی میشود را من تأمین کردم اگر من نبودم شما امکان ایجاد اعتراض را نداشتید.
خودم در شکلگیری مشروطیت نقش اساسی داشتم بنابراین با آن مخالف نیستم بلکه با این انحرافات مخالفم.
همین منحرفین وقتی دیدند که شیخ فضلالله خطر آنها را احساس کرد، درصدد حذف شیخ برآمدند. نخست شروع به تخریب و اتهام زدن به شیخ فضلالله کردند که واقعیت نداشت.
نکته قابل تأسف اینکه همین سخنان ژورنالیستی آن روز جریان مخالف شیخ فضلالله که چیزی غیر از تهمتها و بداخلاقیها و ادعاهای غیراخلاقی نبود بعدها به صورت کتاب و تاریخ نوشتند و این استدلال ضعیف به عنوان سطح معلومات امروزیها در مورد مشروطه و قضاوت آنان در مورد جریانهای دوره مشروطه قرار میگیرد.
سیر حوادث مشروطه صحت و درستی دیدگاههای شیخ فضلالله را تأیید کرد حوادثی که شیخ فضلالله آن روز پیشبینی کرد بعد از اعدام شیخ عملاً خودش را نشان داد. جریانهای غربی و سکولار نهضت را به سویی بردند که شیخ فضلالله پیشبینی کرده بود و این چنین روندی در مراحل بعدی مشروطه کار را به جایی رساند که عبدالله مازندرانی( از حامیان مشروطه) در نامهای که به یکی از نزدیکان خود در ایران نوشت، اشاره کرد که: این عشاق پاریس (اشاره به غربگراها) و فرقه بابیه کار را بدانجا رساندن که ما الان در منزل خودمان در نجف هم احساس امنیت نمیکنیم این حوادث نشان داد که مشروطه به چه سرنوشتی مبتلا شد و عملاً شکست خورد و برخیها نقل میکنند که میرزا محمد حسین نائینی که کتاب معروفی در حمایت مشروطه نوشت از همکاری خودش با مشروطه پشیمان شد.
در نهایت از دل مشروطه حکومت رضا خانی درآمد و همه این قضایا نشان داد آنچه درباره شیخ فضلالله نوری گفته میشد و امروز هم برخی تکرار میکنند درست نبود و پیشبینیهای او برای نهضت مشروطه درست بود که اگر دیدگاه او انجام میشد و نهضت روند طبیعی خودش را طی میکرد و تحولات جامعه ایران مراحل سالمتری میپیمود و نتایج بهتری کسب میکرد.
توجه داشته باشید که دقیقاً در همان سالی که کودتای رضاخانی انجام شد در همان سال شیخ عبدالکریم حائری، شاگرد شیخ شهید، در قم حوزه علمیه را تاسیس کرد تا در برابر ساختاری که قصد داشت کشور را به سوی غربی کردن سوق دهد مقابله کند برای این کار به کادرسازی و تربیت علما پرداخت تا اسلام سیاسی جریان داشته باشد. برای مقابله با آن چیزی که در نتیجه مشروطه در حکومت پهلوی میخواست درکشور اعمال شود این مختصر موضوعی بود که مرحوم شیخ عبدالکریم حائری میتوانست انجام دهد.
یکی از بحثهایی که مهم است نقش بابیه در مشروطه و نفوذ و نقش یکی از عوامل آنها، اسدالله خرقانی[ماسون] در بیت آخوند خراسانی است.
این نکته حائز اهمیت است که اساساً آنچه که باعث قوام و دوام ایران از صفویه به بعد شد مذهب شیعه بود به خاطر اینکه کثریت مردم کشور شیعه بودند و براین مبنا هم از کشور دفاع میکردند یک هویت مشترک باعث می شد اکثریت قاطعی پشتیبان دوام و بقای کشور ایران باشند.
🔰ادامه در بخش پنجم/پایانی🔰