💠 روایـت گـودی قتلــگـاه فـــکـه به بچه‌ها گفتیم: «پشت سرهمین ستونی که شهدا و مجروحین راحمل میکنند، فعلاً به عقب برگردیم تا دستور جدید برسد».همه باهم در یک ستون راهی شدیم. ابتدا به همان سنگرهای کمینی رسیدیم که شب قبل، از کنار آنها عبور کرده بودیم. دیدیم تعداد زیادی از خودروهای آیفای دشمن در حال پیاده کردن نیرو کنار سنگرها هستند. به محض دیدن ستون ما، درگیری ازسوی دشمن شروع شد. شکل جغرافیایی منطقه کاملاً به ضررما بود؛ چون آنجا منطقه ای شبیه به یک کاسه بود و ما باید از این طرف کاسه به طرف دیگر میرفتیم. دقیقاً وقتی داخل گودی قرار میگرفتیم از سه طرف مورد اصابت کالیبرهای دشمن بودیم. از دو سمت دو قبضه دوشکا و از طرف دیگر هم یک قبضه آر.پی.جی۱۱ مدام به سمت ما شلیک میکردند. بچه ها مثل برگ خـزان روی زمین می افتادند. موقع حمله، جلوی ستون گردان بودیم وحالا درجریان عقب نشینی، گروهان انتهایی ستون بودیم و کشتار بیرحمانه را داشتیم به چشم میدیدیم. شهدا و مجروحینی هم که تا به اینجا توسط بچه ها حمل شده بودند بخاطر دویدن نیروها و مورد اصابت قرار گرفتنشان همه روی زمین می افتادند. اجساد بی جان شهـدا و بدنهای زخم خورده مجروحین؛ چندین بار دیگر مورد اصابت گلوله قرار میگرفتند و زخمی ها هم به شهادت می رسیدند. صحنه ی بسیار تکان دهنده و نادری بود که در طول دفاع مقدس شبیه آنرا کمتر دیدم. تنها عده خیلی کمی توانستند خودشان را به آن طرف برسانند. #راوی: محمد شریفی رزمنده گردان حمزه لشگر حضرت رسول (ص) شادی روح همه شهداء #الفاتحه_مع_الصلوات 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72