🌷 شهیدسیدمیلادمصطفوی🌷
مردی با چهره ای شکسته و چشمهایی پر از یکرنگی سر مزار فرزندش... نزدیک شدم ، خوب که دیدمش به یقین رسیدم که داغ علی اکبر کمرش را خم کرده با خودم گفتم : چه خوب شد که مادرش نبود چه خوب شد که نبود تا ببیند چه بر سر پیکر سیدمیلاد آمد... و من مسکین ، غافل از اینکه دعای مادر در زمان حیات آرزوی بود برای فرزند و اینکه پدر خودش می رود و برگه اعزام پسر به سوریه را امضاء میکند شاید به این اندیشید که خوبتر‌هایش را اول فدای معشوق کند و شاید این کلام علی اکبر(ع) دلش را آتش زده بود که «یا ابتا لا ابقانی الله بعدک طرفه عین»: «پدر جان! خدا پس از تو مرا به قدر چشم به هم زدنی زنده نگذارد پدر جان دنیای من آنی پس از تو دوام نیاورد چشمهای من ، جهان را پس از تو نبیند» و همین شد که بیقراری پدر را تاب نیاورد و از گمنامی درآمد و پیکرش رخ نشان داد و بازگشت اما بی سر و بی دست اربا اربا درست مانند علی اکبر حسین ع 🇮🇷 https://eitaa.com/shahidseyyedmilademostafavi