فكه‌ را دلي‌ است‌ داغدار مصطفي‌(ص‌). فكه‌ را اثري‌ است‌ از پهلوي‌ شكسته‌ فاطمه‌(س‌). فكه‌ را نشاني‌ است‌ از فرق‌ شكافته‌ علي‌(ع‌). فكه‌ را تشتي‌ است‌ سرخ‌ از خون‌ حلقوم‌ حسن‌(ع‌). فكه‌ را پيكري‌ است‌ پاره‌ پاره‌ از اندام‌ حسين‌(ع‌). فكه‌ را درد غربت‌ پير كرده‌. فكه‌ را سوز هجر زمين‌گير كرده‌. فكه‌ را ژرفاي‌ انتظار، چشم‌ به‌ زيارت‌ دوست‌ نگه‌ داشته‌. فكه‌ را تنهايي‌ عشق‌ قداست‌ بخشيده‌. مگر مي‌شود پيامبر از فكه‌ گذر نكرده‌ باشد؟ مگر مي‌شود فاطمه‌ دلش‌ در فكه‌ نسوخته‌ باشد؟ مگر مي‌شود حسن‌ در فكه‌ غريب‌ نباشد؟ مگر مي‌ شود حسين‌ در فكه‌ سر از بدنش‌ جدا نشده‌ باشد؟ مگر مي‌ شود مهدي‌ فاطمه‌ بر فكه‌ گذري‌ ونظري‌ نداشته‌ باشد؟ @shahidshalamche_8