لیست بردار و خط به خط بنویس، جمع کن این هزینه ها را بعد خوب دنبال کن ببین دارند به کجا می برند ما را بعد لیست کن: سطل آشغال: سه تا، یک سمند سفید یا مشکی، یک ون آمبولانس، هرجا بود، ده موتور انتخاب کن کشکی بانک های بزرگ و کوچک شهر باجه ی بی گناه خودپرداز آخرش می رسد به آدم ها گرچه از روسری شود آغاز یک پلیس جوان نوداماد، چادر یک زن تماشاچی، لیست کن، بی طرف، فقط بشمار مثل یک دشمن تماشاچی لیست را پر کن و شمارش کن: روسری:یک_دو، روسری: سه_چاهار روسری: ده_چهل_ نود_صدوبیست روسری: صد_دویست_چندهزار روسری های رفته طعمه ی کیست؟ روسری ها خوراک کرکس شد روسری رفت و گشنه است هنوز! سیر شد فکر می کنی؟ بس شد؟ لیست را پرکن و تماشا کن! تکه ها را کنار هم بگذار این که آن گربه ی سه رنگ نشد بیشتر شد شبیه یک کفتار آرزویش به گور خواهد رفت دشمن لاابالی من و تو حیف اما بهای این بازی رفت از جیب خالی من و تو روسری! سرپناه ساده ی من! سایه ات بر سرم چه قیمت داشت! سرسری می گرفتمت اما اقتدار تو واقعیت داشت تو سرآغاز ماجرا بودی... «فاطمه ربیعی»