_ از ایشون خواستیم بیشتر در مورد این عنایت برامون توضیح بدن:
+ من اون شب در عالم خواب رفته بودم گلستان شهدا
واقعا محمدرضا تورجی زاده رو ملاقات کردم
تا چشمم به کوه خاک افتاد برگشتم کنار مزار شهید تورجی زاده
نگاه به قاب عکس کردم
این صاحب چهره مقدس همونی بود که دیشب به خوابم آمده بود
من قسم میخورم اون خانم و آقای شیک و زیبا رو که کنار مزار شهید دیدم
انسان نبودند
آنها مامور خدا بودند که من قبر شهید رو پیدا کنم
برگشتم خونه ولی هنوز اعصابم داغون بود
هنوز ناراحت بودم
بهخاطر خطری که منو بچه هام رو تهدید کرده بود
نمیدونید به چه حال بدی شب خوابیدم قرار نداشتم
به خداوند قسم
اون شب تا صبح یه آقایی بالا سرم قرآن میخواند
سهبار با صدای قرآن از خواب بیدار شدم
هر بار خواستم چشمام رو بالا ببرم ببینم چه کسی داره قرآن میخونه
یه مرتبه چشمام روی هم میفتاد
بعدها که نوحه شهید تورجی رو گوش دادم
صدا صدای شهید تورجی بود 😭😭
که بالای سرم قرآن میخواند
من بعد از اون خواب اول جذب شهید تورجی شدم
خدا میدونه چقدر برام برکت داشته
بیست متر جلوتر که رفتم کنار سالن گلستان دقیقا ورودی گلستان داشتند سنگ فرش هارو تعویض میکردند
و یه کپه خاک به وجود آمده بود.
💫
#کرامات