سینا متفکرانه لب زد: - لزوما پولد را این طبع رو ندارند. جوان از هر قشری لذت تفاوت رو دوست داره. حالا میشه این لذت متفاوت بودن رو توی خط انحرافی انداخت. نه توی  خط اندیشه و خلاقیت و تلاش. از تبلیغات هم کمک بگیری که حتما همه دنبالت راه میفتن، افراد عام جامعه که هیچ، خیلی از خواص هم عقلشون به چشمشونه! شهاب قدم زنان آرام آرام گفت: - تبلیغات سرمایه است! خب طبیعتا هرچی رو که القا کنی می پذیرن حتی اگر رنگش به صورتت نیاد اما چون برات فضای ذهنی میسازن که مهم اینه که عقب نمونی و این است و جز این نیست... هیچی دیگه آقا من کارم این شده که خدمتتون الآن میگم! شهاب نقطه هایی که فروغ در این مدت مدام به آنها تردد داشته، روی نقشه تهران نشان داد. حبابی از چند دسته داشت شکل می گرفت که هم به یکدیگر مرتبط بودند و هم یک مدل کار را داشتند پیش می بردند. و درخواست آخرش: - تلفن های فروغ باید پوشش داده بشه . امیر سر به تأیید تکان داد و گفت: - اون خطی که ازش گرفتی فقط تا دو روز فعال بود بعد قطع شد. شهاب لب گزید و فکر کرد چرا حواسش نبوده که هیچ کاری از فرمانده مخفی نمی ماند. سید که تا حالا این قدر ساکت نمانده بود گفت: - این موجود هر روز چند تا خط می سوزونه! راه کارش کنترل کلی موبایلشه که فکر کنم از خودش جداش نمیکنه. اگر تمام کسانی که داریم شناسایی میکنیم را زیر نظر بگیریم که باز هم نیرو و هزینه بره. دیگه اینکه ما هم بشیم نیروی خودش که نشده تا حالا. فقط میشه توی خونش شنود گذاشت و اتاق کارش و اینکه راننده شخصیش ما بشیم که اینا هم قسمتی از کار را پوشش میده ! آرش انگشت اشاره اش را بالا آورد و گفت: - امیر اجازه بدن تمام موبایل و ایمیل و مجازی جاتش را آنلاین در اختیارتون میذارم ! ـ‌ زاده🚩  @shahidtoraji213