🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷 قسمت39 - با سینا برید رستوران فرمانیه میز رزرو کنید، این ... رو دعوت کنید. فردا میز کرایه شده بود یک ساعت خلوت رستوران. آرش و سینا یک سر رفتند رستوران و یک جعبه دستمال کاغذی را برداشتند و سیستم شنود رویش کار شد. طی هفته قبل تا حالا دو بار با ... تلفنی تماس گرفته بودند و تذکر داده بودند که متوجه کارهای مخفیانه توهستیم و طرف کمی تردید و ترس را همراه خودش کرده بود و حالا از طرف سازمان به رستوران دعوت شده بود و گفته بودند مشاوره و کار ضروری حضوری است تا بیاید و همکاری کند. او خودش می دانست چه کرده و حالا می خواست بفهمد چه قدر دیگران فهمیدند او چه خیانت ها دارد می کند. امیر با آرش بررسی کرده بود ببینند اهل عیاشی است، سیگاری، قلیانی، فضای مالی... که رسیده بودند به فضای مالی خوب ، نهایتا قلیان... رستوران را هم با پرستیژو منش خودش بالای تهران گرفته بودند. از زمانی که از محل کارش راه افتاد ت.م رویش سوار بود؛ سفید بود... آمد. امیر مقابلش که نشست چند دقیقه از پذیرایی و گفت وگوی اولیه که گذشت .  حرف های امیر که شروع شد، نه توانست انکار کند و نه توانست نه بیاورد برای همکاری. مرد مدام رنگ عوض کرد. صحبت امیر مرد را از خودش و خیانتی که داشت در مؤسسه به زنها میشد بیزار کرد. چند تا از صوتها را شنید و البته بحث آبرویش هم در میان بود؛ قبول کرد که همکاری کند. گره ها داشت یکی یکی باز می شد. امیر گزارش تکمیلی را پیش مسئول بالا دستی وقتی برد که پرونده برای خیلی ها مهم و حیاتی شده بود! با رضایت مسئول مافوق، تشکیلات پرانرژی تر کار را پیش برد. تیم کاری سه دسته منظم شدند؛ موسسات، پژوهشکده ها، مدلها. با گزارشات دقیق مسئول ... و اطلاعات جمع آوری شده از فروغ حالا یک پنجره بزرگ که نه، دو پنجره بزرگ مقابلشان حل شده بود. فروغ و ارتباطش با وزرات خانه ها، اسپانسرهای مالی داخلی این جریان. رفت وآمدهای فروغ به سفارت خانه فرانسه ، کانادا، هلند، سوییس، انگلیس و... نه عادی بود و نه برای ارتقاء سطح همکاری بین دو کشور و نه حتی برای صدور ویزا! طبق مکالمات و گفتگوها، فروغ دستور می گرفت و به بقیه نیروها ابلاغ می کرد! و البته پول هایی که حالا منشا آنها دقیق شناسایی شده بود؛ به دلار از سفارت خانه ها دریافتی داشت و به ریال از آقازاده ها! - با کنترل حساب ها، به پنج سرشاخه رسیدیم. پنج نفر اصلی تأمین مالی آقازاده هایی که پدراشون الآن دم و دستگاه دولتی دستشونه و پا رو دم هرکدوم بذاریم توی این اوضاع که دولت شعارش آزادی زنان و اسلام منافی آزادیه ... بوقای تبلیغیشون فضا رو دست می گیرند! گزارشات شهاب همه را به سکوت کشانده بود: - کمترین دریافتی فروغ و فتانه شش هزار دلار و بیشترین دریافتی فتانه * ویلای شش میلیاردی از یکی از آقازاده هاست. به خاطر مراودات خارج از عرفی که با چند تا از اونا داره دریافتی بالایی داره که البته به قلمش ویلاست ! راستش آقا ما دوباره خوردیم به پست آقازاده ها! مملکت که دست باباهاشونه دیگه چرا مثل کفتار تکه تکه می کنند خدا عالمه ! آرش کمر خم شده روی لب تاب را صاف کرد و گفت: - اما من، آرش کمانگیر پدر چهار فرزند به نتایج عالیه رسیدم؛ امیر صدای خنده های نیروهایش را میان این حجم کاری و روحیه خوب آرش را می ستود: - حالا پدر چهار فرزند؛ پسردار که نشدی؟ - آقا امیرا پسر یکیش بسه، دختره که میشه براش هفت شهر عشق رو ساخت ! باباها فداها! - فداها باباها! اوه اوه! - آی آی آی آقا سینا! حسودی نداشتیم ! اسمشم گذاشتم فاطمه! پرونده جمع بشه برم ببینمش! امروز فرداست که بیاد من پیشش نیستم! هی دنیا... یالان دنیا! ـ‌ زاده🚩  @shahidtoraji213