🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے قسمت44 - زامبيا کدوم استانه؟ - سینا! - ببین فکر نکنی من یه آدم ناشی هستم دارم میرم یه قرارداد با سه تا مؤسسه ترویج به اصطلاح چادر ببندم! شهاب گفت: - پول بد چیزیه! آدم رو وادار میکنه به وطنش خیانت کنه! به ناموسش خیانت کنه! حالا ما هی بگیم کوفیا نامردن! موجودی الآن خودمون از جیب کوفیا در اومدند؟ - نه وجدانا ! برای وطن پول بگیری از دشمن وطن، بری کشور خارجی که تا تونسته جونای ما رو هشت سال کشته و اونجا آموزش ببینی، بعد هم توی پیجت مدام وطنم وطنم کنی! گفتم شاید... باید... حداقل زامبیا که می خوان آموزش ببینند به استان ایران باشه ! گور بابای استاداش که آمریکایین! - قرار تو ساعت چنده ؟ من باید برم فرودگاه مه سیما رو به ت.م هوایی بسپرم ! داخل ماشین منتظر بودند تا مه سیما از محل حرکت کند به سمت فرودگاه . زنی که از خانه خارج شد شبيه مه سیما نبود اما تا آنجایی که اطلاع داشتند چنین فردی با این قیافه در منزل نبوده! شهاب با قرارگاه تماس گرفت: - کیه؟ سینا سر تکان می دهد: - نمیدونم والا... اینا همشون این قدر فرچه به سر و صورتشون میمالن آدم هنگ میکنه! شهاب کمی دقیق تر نگاه می کند: - خودشه. خودشه. وقتی این را متوجه شد که تاکسی تا سر کوچه رفته بود. ماشین را روشن کرد و سرعت گرفت: - میکاپ کرده بود! چشمان سینا درشت می شود: - جان... چی فرمودید؟ - الآن وقت شوخی نیست ! چه می دونم بابا رنگ موهاشو عوض کرده بود روی صورتش هم کار کرده. ناکس! سینا سر تکان می دهد: - پرونده دو ماه دیگه طول بکشه، ما اسمای خودمونم پس و پیش می کنیم. مه سیما با خیال راحت کارت پروازش را گرفت. ت.م که همراهش شد شهاب اخرین تیپش را به زاهدان گزارش داد و البته خواست که بات.م هماهنگ باشد چون احتمال اینکه در هواپیما هم دوباره تغییر پوشش و آرایش بدهد زیاد کلیپ مه سیما قبل از نشستن هواپیما شد چادر و آرایشی ملایم. کسی که امده بود دنبالش هم یک جوان ریشو بود با لباس محلی ! او را بردند تا خانه ملایی که مدتی بود دلش می خواست مشهور شود و گاهی حرف هایی می زد و مواضعی رفت که تفرقه انداز بود. برای انتخابات هم رشوه گرفت و رای اهل تسنن وم را به نفع یک کاندیدا چرخاند! رشوه اش شد برای خودش... فشارهای اند برای مردم. حالا مه سیما در خانه او چه می کرد؟ شنودی که داشتند کار را آسان کرد. آرش مستقیم صحبت ها را برای امیر گزارش کرد. این ملا، آدم نبود جنایت کاری بود که اگر مردم می دانستند دارد برای قیمت دخترها چانه زنی می کند به آتشش می کشیدند. ـ‌ زاده🚩  @shahidtoraji213