بدون سر و صدا کار انجام شد. مانده بود تیم شهاب و فرناز... آرایشگاه فرناز از ساعت شش صبح مشتری داشت. مأمور خانم به تنهایی باید وارد می شد، پرده را که کنار زد و با شش زن روبه رو شد، فهمید که نباید هیچ کوتاه بیاید و مستقیم رفت سمت فرناز که موبایل به دست او را نگاه می کرد. حكم را که نشان فرناز داد، به لحظه نکشید که موبایلش را پرت کرد سمت یکی از زنهای کنارش. صدای جیغ و فریادش تمام آرایشگاه را برداشت. مأمور قبل از زن رسید به موبایل و ظرف سه ثانیه هم موبایل را برداشت و هم دست فرناز را گرفت و به پشت کشاند سمت خودش. زنها خواستند حمله کنند سمتش که صدایش بلندتر از همه پیچید - هرکس بیاد سمت من، فرناز آسیب می بینه . بیرون هم پر از نیروه. تا یه دقیقه دیگه نرم بیرون می ریزن این جا. دیگه هر بلایی سر فرناز بیاد شماها مقصرید و به خاطر حمله به مأمور مجرم! زن ها هول زده عقب کشیدند و مأمور با فرناز رفت سمت لب تابش؛ آن را هم  جمع کرد و وقتی نفس راحت امیر بلند شد که داخل ماشین نشستند. تدبيرها کار را تا ساعت هشت تمام کرده بود و تا این جا نفس راحتی برایشان گذاشت. مانده بود فروغ که سینا خودش را رسانده بود به محل و باید اطلاع می داد. امیر هم همراه سید و شهاب راهی شدند و با ورود آخرین نفر هر دو مکان را زدند؛ هم خانه و هم مؤسسه. سخت ترین کار همین جا بود که سینا با لباس رفتگر مقابل خانه مستقر شده بود. آخرین زن که خواست وارد خانه شود سینا دسته جارو را بین در گذاشت و تا زن بخواهد اعتراض کند آرام به بیرون خانه منتقل شد و نیروها با هم وارد شدند. قبل از آن زنگ خانه کناری اتصالی کرد... در را باز کردند تا ببینند چه خبر است که تیم امیر وارد خانه شدند. سرعت عمل بچه ها و تعدادشان باعث شد که هیچکدام نتوانند اسناد را از بین ببرند. فروغ وزنها و مرد از مؤسسه منتقل شدند. مردها و زن های خانه کناری هم که پوشش های بسیار زننده ای داشتند و در حالت فجیعی دستگیر شدند هم همین طور! موردها به زندان اوین منتقل شدند. اتاقی دوازده متری که یک میز و سه صندلی تمام وسایل آن بود. اما تا ظهر باز هم کار زیادی پیش نرفت. عصرهم فقط دو ساعت فرصت بود. هم زمان با تهران بچه های هشت شهر دیگر هم عملیات انهدام را انجام دادند و امیر بر همه نظارت داشت. دادستان فقط ده روز اجازه بازداشت داده بود و باید ظرف این ده روز بازجویی ها انجام می شد و پرونده تکمیل می شد و البته برای ادامه روند عملیات و جلوگیری از فرار بقیه عواملی که شناسایی شده بودند، این کار باید زودتر انجام می شد. با تدبیر امیر فضاهای جداگانه آماده سازی شده بود و زنها هر کدام در سلول های انفرادی خودشان بودند. طبق قرار بعد از ورودشان برای آن که باور کنند که امر جدی است، لباس زندان تحویلشان داده شد. زنان عنکبوتی تا قبل از این فکر می کردند یک شوخی است و زود تمام می شود. اما وقتی مجبور شدند لباس زندان بپوشند ـ‌ زاده🚩  @shahidtoraji213