چشم بست به روی همه چیز. سیستم طاقت نمی آورد این حال و هواها را! باید طبق سیستم پیش می رفتند! آمدند ایران . بیژن هم رفت آمریکا. - از ترکیه که برگشتید چی شد؟ - از ترکیه که برگشتم فتانه من را برد خونه خودش. اگر می دید ساکتم عصبی می شد. فتانه موقع عصبانیتش وحشی میشد. خودش میگفت: « منو سگ نکن برات بد میشه.» - چه دستوری گرفته بودید؟ آب دهانش را قورت داد و گفت: - دستور بود در پوشش مؤسسه های مدلینگ که باید توی چند تا شهر راه می انداختیم، به شهرستانها بیشتر سر بزنیم و نیروهای خیابونی پیدا کنیم. - نیروهاتون چه ویژگی داشتن؟ - خیلیا هستن که دنبال شهرتن، یا بیکارن و برای خودشون پول می خوان، اصلا توی کانالا و پیجا پره از زنها و دخترایی که به هیچی اعتقاد ندارن... یا وقتی می دیدن ما توی فضای مجازی کار میکنیم خودشون دنبالمون میومدن... ما هم زنایی که حاضر بودن هر دستوری رو اجرا کنن و چیزی براشون مهم نبود رو اول با پول و وعده و وعید راه مینداختیم. بعد خب يواش يواش وارد گروه میشدن و... بچه های خیابونی هم بودن... آرایشگاه ها و مزونا و آتلیه هایی که پول رو میدیدن هرکاری میکردن... سینا حرف زن را قطع کرد: - بودجه این کارا از کجا تأمین می شد؟ - می اومد. فتانه می رسوند؟ - از کجا؟ چطوری؟ - به قسمش رو سفارت خونه ها تأمین می کردند. به قسمش رو خب، با ارتباطی که با بعضی از بچه های کله گنده ها گرفته بودیم تأمین می کردیم!  - با کیا؟ چطور؟ اسماشون رو و شغلشون رو بنویس. زن خم شد روی میز و با وسواس نوشت. برگه را روی میز هل داد سمت سینا - اسماشونو نوشتم. اینا پدراشون توی دستگاه های دولتی بودن و غالبا اروبا و آمریکا درس خونده بودن و همون جا هم توجیه شده بودن. پول و پله هم توی دست و بالشون بود. ما فقط گاهی توی خونه های مجردیشون رفت و آمد داشتیرا بعد خب اینا خیلی دست و دل باز بودند! البته در جریان کار ما هم بودن، شاید هم از سفارت خونه دستور مستقیم داشتن که ما رو پوشش مالی بدن! - با این پولا چه کار می کردید؟ امروز صورت مرد و حالش سخت تر از بقیه روزها بود. زن نالید: - آقا شما خودتون خبر دارید که این سفارت خونه ها دارند چه جوری آتش به ماها می زنن. اصلا ما هم قربانی نقشه های اونا هستیم والا کی دلش میخواد دخترای کشورش رو به لجن بکشونه! یا همین پسرای مسئولین مملکتی. اونا رو چرا نمی گیرید که به گند میکشن همه چیز رو سینا غريد: - سوال من رو جواب بدید؟ - خب این پولا رو هم خرج خودمون میکردیم، هم هزينه همراه کردن آرایشگاه ها و آتلیه و مزون. اینا خیلی چشم طمع داشتن. تا پول هنگفت نمی گرفتن قبول نمی کردن کاری که ما میگیم رو انجام بدن. آدمای حریصی بودن. مخصوصا بعضیاشون که مشهور بودن و دست کارشون خوب بود پول ه باباشون رو هم میگرفتن! لبخند تلخی نشست گوشه لب مرد و سری به تأسف تکان داد. زن این دید و لب گزید: - پول زیاد بود و سفارت خونه ها مدام تأمین می کردن و آقا نمیذاشتن حسابا خالی بمونه! همین که جوونا یعنی بیشتر زنها یعنی بیشتر زنها دو ماه درگیر ـ‌ زاده🚩  @shahidtoraji213