عطر شهید
از آزاده سرافراز برادر محمّد علی صمدی خواستم که خاطره ای از نماز در اسارت برایم بگوید. او گفت: در عملیات کربلای 5 به اسارت نیروهای بعثی درآمدم. اسرای کربلای 4 و 5 را بعد از استخبارات به زندان الرشید انتقال میدادند، هر زندان اتاقی بود تقریبا 5/2 در 5/2 و حدود 30 نفر را به زور در آن جایی میدادند، به طوری که ایستادن در آنجا مشکل بود چه رسد به خوابیدن و نماز خواندن. یکی از آزادگان زخمی بود و در آنجا هم به مجروحین رسیدگی نمیشد. آن آزاده مجروح نمازش را ترک نمیکرد و حتی نماز شب را هم به جا میآورد. در آخرین نماز شب خود هم از خدا خواسته بود که با حضرت زهرا (س) محشور شود، در حالی که بدنش بوی تعفن میداد و حدود 50 روز بود که حمام نرفته بود. اما معجزهای روی داد به این شرح که، این شهید در آخرین سجده به شهادت رسید و پیکرش را به بیرون از زندان الرشید منتقل نمودند. بعد از مدتی عراقیها سراسیمه به زندان هجوم آوردند و شروع به تفتیش اسرا نمودند و وقتی که چیزی نیافتند به بیرون رفتند. یکی از عراقیها گفت: « الآن فهمیدم که شماها برحقید با این که 50 روز در زندان پر از چرک و کثافت هستید اما این فرد که از شما از دنیا رفته بدنش بوی عطر گل محمدی میدهد! این معجزهای بود که در بهمن ماه سال 1365 در پادگان الرشید اتفاق افتاد و ما شاهد آن بودیم. آری هنگامی که شهید از خدا میخواهد با حضرت زهرا (س) محشور شود در نماز به شهادت میرسد و بدنش نیز معطّر میشود.
یاد همه عزیزانی که ارامش وامنیت رامدیون خون بهای انان هستیم همیشه جاودان