شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۱۲۰) إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكُم
✨﷽✨ (۱۲۱) وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‌ و (بيادآر) هنگامى كه بامدادان (براى جنگ احد) از نزد خانواده‌ات بيرون شدى (تا) مؤمنان را در مراكزى براى جنگيدن جاى دهى، و خداوند (به گفتار و كردار شما) شنوا و داناست. ✅ نکته ها سيمايى از جنگ احُد سال دوم هجرى، كفّار قريش با دادن هفتاد كشته و هفتاد اسير در جنگ بدر شكست خورده، به مكّه بازگشتند. ابوسفيان گفت: بر كشته‌ها گريه نكنيد، تا عقده‌ها خالى نشود و كينه‌ها باقى بماند. همگى شعارِ انتقام سر دهيد و من نيز تا انتقام نگيرم با همسرم همبستر نخواهم شد. سال بعد، كفّار مكّه با سه هزار سوار و دو هزار پياده وتجهيزات كامل به قصد جنگ با مسلمانان به سوى مدينه حركت كردند. عبّاس عموى پيامبر كه تا آن روز اسلام نياورده بود و در مكّه زندگى مى‌كرد، به خاطر علاقه ومحبّت زيادى كه به پيامبر داشت، ماجراى حركت وحمله‌ى كفّار را در نامه‌اى محرمانه توسّط مردى از قبيله بنى‌غفّار نزد پيامبر فرستاد. همين كه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله از ماجرا با خبر شد، گروهى را از مدينه براى كسب اطلاعات بيشتر به سوى مكّه فرستاد. مأموران در بازگشت، حركت قواى كفّار به سركردگى ابوسفيان را تأييد كردند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در روز جمعه جلسه‌اى تشكيل داده و با مسلمانان در اين مورد مشورت فرمودند. در اين جلسه دو نظريّه مطرح شد: 1. در مدينه بمانيم ودر كوچه‌ها سنگر بگيريم تا همه بتوانند به ما كمك كنند. 2. از مدينه خارج شده و در بيرون شهر بجنگيم. نظريّه‌ى دوّم كه همراه با حماسه و اظهار شجاعت بود، جوانان را جذب و طرفداران بيشترى پيدا كرد. با اينكه نظر مبارك شخص پيامبر صلى الله عليه و آله ماندن در شهر بود، ولى به احترام احساسات جوانان، از رأى خود صرف نظر كرد. سپس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله همراه يك نفر براى آماده كردن اردوگاه از شهر مدينه خارج شده و محلى را در دامنه كوه احد كه شرايط نظامى خوبى داشت، برگزيد. آنگاه پيامبر در خطبه‌ى نماز جمعه مردم را از ماجرا مطلع فرمود و پس از نماز با لشگرى هزار نفرى از مهاجران و انصار رهسپار ميدان جنگ شدند. فرمانده اين جنگ شخص رسول خدا صلى الله عليه و آله بودند. حضرت چند پرچم را برافراشتند كه بعضى به دست مهاجران و بعضى بدست انصار سپرده شد. حركت از مدينه تا اردوگاه احد پياده بود و رسول خدا صلى الله عليه و آله از اصحاب در طىّ حركت سان مى‌ديدند وصفوف را منظّم مى‌فرمودند. پيامبر در بازديد از صفوف، افراد ناآشنا و تازه واردى را ديد و از آنهاپرسيدند: شما چه كسانى هستيد؟ گفتند: ما از يهوديانِ مدينه هستيم كه براى كمك به شما آمده‌ايم. حضرت با كمى تأمّل فرمودند: براى جنگ با مشرك، از مشرك كمك نمى‌گيريم. وبه همين دليل سيصد نفر از لشگر اسلام كم شد. البتّه بعضى گفته‌اند: همه‌ى اين سيصد نفر، يهودى نبودند بلكه مسلمانانى مانند عبداللّه‌بن ابىّ هم بودند كه چون با رأى آنان مبنى بر سنگر گرفتن در شهر مخالفت شده بود، در ميان راه جدا شدند. پيامبر صلى الله عليه و آله نماز صبح را با هفتصد نفر در احد اقامه كردند، و عبداللّه‌بن جبير را با پنجاه نفر از تيراندازان ماهر، مأمور حفظ دهانه‌ى حسّاس كوه قرار داده و سفارش فرمودند كه هرگز اين منطقه را خالى نكنيد. ابوسفيان نيز خالدبن وليد را همراه با دويست نفر مأمور كرد تا هرگاه نگهبانان از دهانه كوه غفلت كردند، از پشت سر به سپاه اسلام حمله ور شوند. سرانجام دو لشگر در برابر يكديگر صف آرايى كردند. ابوسفيان به نام بت‌ها و زنان زيبا و رسول خدا صلى الله عليه و آله به نام خداوند متعال، سپاه خود را تشويق مى‌كردند. از لشگر مسلمانان فرياد اللّه اكبر و از سپاه كفر صداى دفّ و نى بلند بود. جنگ كه شروع شد، مسلمانان با يك حمله‌ى سريع لشگر قريش را درهم شكستند و سپاه كفر پا به فرار گذاشته و مسلمانان آنها را تعقيب كردند. بعضى از مسلمانان به خيال شكست قطعى كفّار سرگرم جمع‌آورى غنائم شدند و نگهبانانِ دهانه‌ى كوه نيز برخلاف سفارش‌هاى پى‌درپى رسول الله صلى الله عليه و آله به طمع جمع آورى غنائم، منطقه‌ى تحت حفاظت خود را رها كردند. در اين هنگام خالدبن وليد با دويست نفر سپاه خود كه در كمين بودند، از فرصت استفاده كرد و از پشت به سپاه اسلام حمله كردند. ناگهان مسلمانان خود را در محاصره كفّار ديدند. حمزه عموى گرامى پيامبر شهيد شد و جز افراد معدودى كه پروانه‌وار گرد وجود مبارك رسول‌الله بودند، بقيه مسلمانان پا به فرار گذاشتند. در اين جنگ نقش علىّ‌بن ابى‌طالب عليهما السلام از همه‌ى افراد بيشتر بود، به گونه‌اى كه شمشير آن حضرت شكست وپيامبر صلى الله عليه و آله شمشير خود را كه ذوالفقار نام داشت به آن حضرت داد و على عليه السلام از ايشان حفاظت مى‌كرد.در اين جنگ شصت ضربه و زخم بر پيكر مبارك على