بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 «قسمت شصت و نه» محمد گفت: از ترازِ زاد و ولدِ والدینِ دهه شصت و هفتادی بیشتره. ضمن اینکه دست گذاشتن روی خانواده های با جمعیت حداقل پنج نفر به بالا! سکوت بر جلسه حاکم شد. محمد ادامه داد: پیشنهاد ما اینه که خیلی عادی و بدون هیچ تنشی، از ورود بی دردسر این خانواده ها جلوگیری بشه. هزینه ورود و اقامت اینها را در جنبه های مختلف باید افزایش بدیم. یکی دیگه از حضار پرسید: زمینه مشترک فعالیت این خانواده ها چیه؟ محمد جواب داد: زمینه مشترک اقتصادی ندارند. هر کدومشون مشغول به کار و فعالیت خاص خودشون هستند اما تا اینجا که وارد شدند، عموما خانواده هایی هستند که حداقل یک زن یا یک دختر اینفلوئنسر در اون خانواده هست. یک زن یا دختر فعال و شناخته شده اینستاگرامی. همون قبلی گفت: آره. اغلب اینفلوئنسرهای اینستا بهایی هستند. معاون وزیر گفت: مطلب دومتون هم به همین مربوطه؟ محمد گفت: خیر. مطلع شدیم که همین گروهی که تصمیم به برگرداندن بهایی ها به ایران گرفته، تلاش داره که دو تا کمپانی بزرگ فیلم سازی در ایران تاسیس کنه. یا بهتره بگم دو تا شبکه خانگی را تبدیل به کمپانی فیلمسازی کنه. بخاطر همین گزارش کاملی داریم از سفر دو تا مدیر عامل شبکه های خانگی به خارج از کشور و دیدار با عامل اصلی سلطنت طلبها که یک خانم بهایی و حرفه ای هست و ماموریت پیدا کرده که ژانر زن را در ایران فعال کنه. معاون وزیر پرسید: ینی موضوعات و ریز موضوعات مربوط به زن. درسته؟ محمد جواب داد: دقیقا. اون دو تا مدیر عامل که با هم برادر هستند و در داخل و خارج از کشور، سرمایه و املاک زیادی دارند متعهد شدند به ساختن صدها ساعت فیلم و سریال با متن های از پیش تعیین شده. معاون پرسید: لابد هر چی فیلم مخاطب پسند و اصطلاحا باحال و پرطرفدار هست قراره از آستین اینا دربیاد. محمد ادامه داد: با برنامه پنج ساله ای که اینا دارن، علاوه براینکه ذائقه مخاطب به طور کلی تغییر میکنه، باعث نوعی ارتش سازی مخفی و نانوشته میشه که زمینه فرهنگیشو کاملا آماده کردند و فقط منتظر جرقه اجتماعیش هستند. یکی از حضار پرسید: چه ارتشی؟ محمد جواب داد: ارتش مخفی و آزاد زنان! یکی دیگه از حضار پرسید: سابقه هم داشته؟ محمد گفت: در طول دو سال اخیر، موضوع اکثر فیلم های این دو شبکه خانگی زن بوده و اصلا به خاطر همین این دو شبکه خانگی از طرف بهاییت انتخاب شده. جلسه باز هم در سکوت فرو رفت. محمد گفت: در این خصوص شما بفرمایید چیکار کنیم؟ معاون گفت: اطلاع رسانی! روشنگری. با دستگاه های نظارتی فیلم و سریال وصدور پرونه های نمایش و... صحبت کنید. پیوست امنیتی ماجرا را براشون تشریح کنید. محمد که در حال یادداشت بود گفت: چشم. اما بنظر نمیرسه کافی باشه. یکی از حضار گفت: به تمدید پروانه اون شبکه ها نمیشه دست زد. فکر اونجاش نباشید. یکی دیگه هم گفت: قطعا پولها از طریق معاملات صوری و قراردادهای قانونی نوشته میشه. میشه حداکثر رو مسئله پولشویی و مبادلات ارزی که دارند دست گذاشت. محمد گفت: دقیقا. حتما پیگیری میکنم. اما این الان از ناتوی فرهنگی یه چیزی بالاتره! با بچه های مجازی و میز فرهنگیِ فیلم و سریال حرف زدم. حرفایی زدند و دردلهایی کردند که حس کردم شده مثل اول جنگ که با سیم خاردار و تفنگ تپانچه ای میخواستیم به جنگ توپ و تانک و موشک صدام بریم. جسارت نباشه اما دیگه از اقدامات ناپخته فرهنگی نهادهای هم عرض و سوزوندن فرصت ها و سوژه ها و همچنین عزل و نصب های من درآوردی مدیران فرهنگی دیگه چیزی نگم بهتره. بذارین همین جا بگم که وقتی بچه های ما مشغول کنکور بودند، بچه های اونا درگیر هنر و موسیقی و سینما بودند. بچه های ما فنی و مهندسی و پزشکی و اینا قبول میشدند اما اونا بچه هاشون رو میفرستادند مدارس و موسسات هنری وابسته به بعضی سفارتخونه ها. معاون وزیر گفت: چقدر وقت داریم؟ محمد جواب داد: قراردادهاشون رو بستند. کاراشون شروع کردند. نامه زدیم که مبادی ذی ربط حواسشون به متن فیلنامه ها و صدور پروانه ها باشه اما عنوان مجرمانه و عبور از خطِ قرمزِ مشهود به این چندتایی که تا الان برای اخذ مجوزش اقدام کردند تعلق نمیگیره! به خاطر همین دست و پامون بسته است. 🔷 جلسه تموم شد و محمد به اتاقش برگشت. سعید و مجید فورا به اتاقش رفتند. ادامه دارد... به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی @mohamadrezahadadpour 💕 @shahiidsho💕