•[ ]• 🌹~حوزه علمیه~🌹 سالهای آخر قبل از انقلاب بود، ابراهیم هم بازار می‌رفت هم حوزه حاج آقا مجتهدی. تقریبا کسی نمیدانست ولی رفتار و اخلاق او عوض شده بود. رفیقش او را در حوزه دیده بود. شب به او می‌گوید: آقا ابرام طلبه شدی؟ ابراهیم می‌گوید حیف است آدم عمرش را فقط صرف خوردن و خوابیدن کند و دنبال علم نرود. او میدانست خدای خوبش دستور مهمی در این زمینه داده. اینکه از هر طایفه و گروه، حداقل یک نفر برود و علم دین را کسب کند و به دیگران منتقل کند. «...چرا از هر گروهی از آنان، طایفه ای (سفر و) کوچ نمیکند که در دین (و معارف و احکام اسلام مسلط شوند و) آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آن ها را (آگاه کرده و) بیم دهند؟! شاید بترسند و خودداری کنند!» [توبه،122]