گوسفند
پافشاری می کند بر قیمت جان گوسفند
تا شود هم نرخ با انواع انسان گوسفند
دوش پول خون خود را بر رُخ ما می کشید
راست می گفت او و یا می کرد چاخان گوسفند
چارپا نامیدنش امروز باشد اشتباه
در میان چارپایان شاه و سلطان گوسفند
نیست دیگر جای او بر سیخ ها یا بر پلو
می کُند ما را کباب و سُرخ و بریان گوسفند
قیمتش گشته نجومی نرخ خونش پربها
قیمت یک راس او رفته به کیهان گوسفند
نیست دیگر توی شوش و مولوی کاشانه اش
کاخ او باشد به جُردن یا لواسان گوسفند
آمده از کوره دِه در پشت نیسان پارسال
گشته او امسال اما بچه تهران گوسفند
گردنش جای طناب و ریسمان در این زمان
می کُند لعل بدخشان وُ برلیان گوسفند
گفت معصومی نژاد از رُم به کانال خبر
می خورد پیتزا به جای گندم و نان گوسفند
یک نفر می گفت دیده سمت بالاشهر که
می خورد دوغ و کباب و نان و ریحان گوسفند
دیگری می گفت در یک چایخانه در ونک
می کِشد سیگار بعدش پیپ و قلیان گوسفند
تا کُند اسکی به روی آب و بعدش هم شنا
می رود اسپانیا ، تایلند ، یونان گوسفند
می رود با بنز و پورشه می کند او دور دور
بادیگاردش هست شش سگ با دو چوپان گوسفند
بره های ناقلایش را فرستاد آکسفود
می رود هر سال لندن ، انگلستان گوسفند
با فروش پشم هایش می خرد سال جدید
کل سهم شرکت آتا و ماهان گوسفند
توی محضر نو عروسی گفت با داماد خویش
جای سکّه مِهر کن تو حدالامکان گوسفند
شد حقوق نصف ماهم صرف کله پاچه اش
گشته او از سفره های ما گریزان گوسفند
گر قدم بگذارد او در خانه ی من ساعتی
کلبه احزان کند آن دم گلستان گوسفند
با دل و قلوه دل پیر و جوان را برده است
می رود مَست و خرامان سمتِ بُستان گوسفند
گردنش را من گرفتم گفت ول کن ای پسر
کرد حیران بنده را و گشت حیران گوسفند
یک بُز اخفش سلامی کرد و گفتا سرورم
بنده رعیت هستم و هستی شما خان گوسفند
گوسفندی گفت با یک لهجه ی چینی به من
چینگ چایی چونگ یعنی هست خاقان گوسفند
بچه ای با دیدن یک گله حیران گشت و بعد
دست مامانش گرفت و گفت مامان گوسفند
می شوم قربان او اما ندارد هیچ سود
تا که در این عید گردانیم قربان گوسفند
🔸شعری از شاعر توانمند و خوش ذوق مشکین دشتی جناب آقای علیرضا تیموری
@shahrvand_mshkindasht
شهروند مشکین دشت👆