پر شده از خونِ دل در سینه ام انبارها خیس شـد پیراهنم از بارش رگبارها من به خواب غفلتی سنگین فرو رفتم، ولی باز راهم داده ای در مجلس بیدارها من خرابش کردم و فورا درستش کرده ای آبرویم را خریدی بارها و بارهـا با وجود نوکرانی چون رسول ترکها در حریمت اسم ماها میشود کم کارها رنگ و بویی که گرفتم از قبال نوکریست نوکری ات گـُل بسـازد از تمام خارها جان من قربان پَرهای علامتهای تو ای به قربان علمدارت، عَلـَم بردارها وای عجب صحن وعجب گلدسته هاوگنبدی بوسه باید داد بر دست همــه معمارها : 💔 ای كه همه نگاهِ من،خورده گره به روی تو تا نرود نفس زِ تن، پا نكشم زِ كوى تو... سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام