خاطرات شهید سعید شاهدی عمدتاً برمی گردد به هیئت عشاق الخمینی(ره) که شهید بزرگوار شاهدی و خدا سلامت بدارد حاج اکبر طیبی خیلی زحمت کشیدند تا این هیئت راه بیفتد.
اوایل، هیئت را توی خونهها می انداختند. یک روز من دیدم اکثریت بچههای بسیج، هیئت را توی خونههاشون انداختند و توی خونه ما نیفتاده.
به خاطر همین رفتم خدمت شهید شاهدی و گفتم من میخواهم هیئت منزل ما هم باشد. گفت روز دوشنبه فلان تاریخ، هیئت منزل شما برگزار می شود.
یادم می آید آن شب حاج اکبر و حاج محسن، سخنران هیئت نیامدند و تا هیئت شروع شود مهتابیِ خونه مون هم خاموش شد.
هرکاری کردم روشن نشد و من ازخجالت از هیئت زدم بیرون. صدای بچهها بیرون می آمد و خیلی از هیئتی ها ناراحت بودند.
خدا رحمت کنه سعید شاهدی را برگشت گفت فکر کنید شام غریبانه
وقتی هیئت تمام شد و بچه ها رفتن، مهتابی خود به خود روشن شد. گفتم خدایا می خواستی من خجالت بکشم؟! تا یه مدت هر موقع سعید را می دیدم خودم را بین بچهها مخفی می کردم.
راوی؛ آقای بهرام
#میهن_آبادی
#خاطرات_سعید
______________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi