قبض و بسط‌هاي سلوكي يكي از اثرات شناخته شدة سلوك الي الله براي همة سالكان، مسألة قبض و بسط است. انسان مؤمن پس از آغاز سلوك كم كم با دو حال قبض و بسط آشنا مي‌شود. البته برخي سالكان پيش از سلوك نوعي قبض و بسط شبه سلوكي را تجربه كرده‌اند. اينان كساني هستند كه پيش از آغاز رسمی‌در سلوك الي الله، حالاتي معنوي دارند. پيدايش اين حالات در اين‌گونه اشخاص معمولاً ناشي از عواملي همانند صفای نفس ذاتي، گذشتن از گناهي چشم‌گير، انجام طاعتي چشم‌گير، برخورد با مصيبتي دردآور و ... مي‌باشد. سالك راه خدا پس از مدتي سلوك با دو حالت روبه‌رو مي‌شود كه يكي براي او شيرين است و ديگري تلخ، يكي مطلوب است و ديگري منفور، يكي مستي مي‌آورد و ديگري خستگي و خلاصه يكي سبك‌بالي ايجاد مي‌كند و ديگري بي‌حالي. اين دو حال عبارتند از بسط و قبض. سالك در حال بسط سراپا عشق است. روحش با نشاط و سبك‌بال است. دوست دارد بدود و ره صدساله را يك‌شبه طي كند. ذكر مي‌گويد، دعا مي‌خواند، نماز به پا مي‌دارد، اشك مي‌ريزد، به اهل طريق خدمت مي‌كند و هيچ احساس خستگي و گذر زمان نمي‌كند. حالي بس خوش دارد. او در اين حال از شوق و عشق سرمست است و گاه آن‌قدر خود را به محبوب نزديك مي‌بيند كه به ادلال مي‌پردازد و بر او ناز مي‌فروشد. سالك، عاشق اين حال است و دوست دارد آن را هيچ‌گاه از دست ندهد، ولي ممكن نيست. سلوك جز با قبض و بسط، توأمان، طي نمي‌شود. سالك اگر در بسط مطلق بماند مي‌سوزد و به همین دلیل بايد به قبض بيفتد و مي‌افتد. در حال قبض، عشق بر سالک غلبه ندارد، آتش شوقش فروكش كرده است، بي‌حال است، خود را کسل مي‌بيند، جان را خسته و روح را افسرده مي‌يابد، ياد حق و اذكار و اوراد براي او سنگين جلوه مي‌كند و گاه ممكن است خيال و توهّم نرسيدن به مقصود آزارش دهد. سالك خام قبض را نمي‌پسندد و برنمي‌تابد و براي رسيدن به حالت بسط لحظه‌شماري مي‌كند. البته سالك در قبض مطلق هم نمي‌ماند؛ زيرا ماية نااميدي او مي‌گردد و از راه مي‌ماند. اگر سالكي درست ره بپيمايد، به صورت طبيعي، بايد بسطش از قبضش بيشتر باشد. تساوي قبض با بسط و يا بيشتر بودن حالت قبض، اگر علت خاصي در مورد خاصّي نداشته باشد، غير طبيعي است. سالك طبيعتاً بايد بسطش از قبضش بيشتر باشد. اقسام قبض سلوكي قبض به دو بخش خواسته و ناخواسته تقسيم مي‌گردد. قبض ناخواسته قبضي الهي است که ارادة مستقيم سالک در آن نقشي ندارد و خداي رحمان بر عبد سالك كويش وارد مي‌سازد كه از حرارت عشق و شعلة شوق، در ميان راه نسوزد. سالك عاشق بايد اين قبض را قدر بداند و بر صدر بنشاند و بگويد: عاشقم بر لطف و بر قهرش به جدّاي عجب من عاشق اين هر دو ضدّ البته چون قبض و بسط الهي، هر دو مصداق لطف است، پس بهتر است چنين بگويد: عاشقم بر بسط و بر قبضش به جد ّاي عجب من عاشق اين هر دو ضدّ اما قبض خواسته، قبضي است كه ارادة سالک در آن نقش دارد؛ يعني سالك به دست خود، قبض را كه بوي هجران مي‌دهد و حال نشاط را مي‌ربايد، براي خود به ارمغان آورده است. قبض خواسته خود بر دو قسم معلوم‌السبب و مجهول‌السبب تقسیم می‌شود. قبض خواستة معلوم‌السبب آنست كه سالك با كنكاش در عملكرد گذشته و حال خود، علت آن را در مي‌يابد. اين علّت عمدتاً ترك ادبي از آداب سلوك است. علل قبض خواسته را پس از اين خواهيم گفت. قبض خواستة مجهول‌السبب، قبضي است كه سالك هرچه دقّت مي‌كند علت آن را نمي‌يابد و شايد خوب مي‌داند كه چوب خورده است، اما نمي‌داند از كجا چوب خورده است. از ديدگاهي ديگر قبض‌هاي خواسته به سه قسم تقسيم مي‌شود؛ زيرا يا سببش اختياري است، مانند گناه كردن و يا غير اختياري است، مانند گرفتن نفس امام علیه‌السلام و يا هم اختياري و هم غير اختياري است، مانند برخورد با انسان پليد نفس .منبع کتاب سیر و سلوک از شیخ علی رضایی