نکات سلوکی از سوره کهف؛ گاهی خداوند عالم با به وجود آوردن مشکلی کوچک از مشکل بزرگتر پیشگیری می کند. گاهی یک عیب در یک شخص باعث جلوگیری از گناه بزرگتر او می شود. گاهی خداوند مهربان امری، حسنه ای، کرامتی، سود و رزقی یا دعایی را در یک زمان می پوشاند و محبوس نگه می دارد و به مرحله اجرا نمی گذارد تا در زمانی که مناسب است آنرا آشکار می کند که بهترین و بالاترین سود نصیب شخص شود. سوره کهف بخصوص آیات شریف ناظر بر جریان همراهی حضرت موسی و خضر علی نبینا وآله و علیهم السلام دراین خصوص قرائت شود. در کتابهای قبلی هم درخصوص ماجرای جناب موسی کلیم الله مطالب سودمندی بعون الله آوردیم مطلب دیگری نیز به عرض می رسد که ؛ فتح باب حضرت موسی علیه السلام ابتدایش از جایی بود که گفت این مشتی که زدم و مخالفم مرد از عمل شیطان بود خلاصه نتیجه آن شد که از شهر فرار کرد تا اینکه مقدمه شاگردی حضرت شعیب سلام الله علیه فراهم شد. شعیب نخستین استاد او بود. فتح باب دوم برای حضرت موسی شبیه قضیه اول بود زمانی که به همراهش گفت ماهی را بیاور نهار بخوریم همراهش گفت ماهی را فراموش کردم بیاورم و جز شیطان کسی آن را از یادم نبرد حضرت موسی گفت این همان نکته ای است که در پی آنیم. بیاد داشته باشیم که گاهی فراموشی حکمت الهی است و قضای الهی در فراموشی ها نهفته است. خلاصه در هر دوقضیه هر دو جناب عملی را به شیطان نسبت دادند که ظاهرش مفسده و خطا اما باطنش قضا و خیر و حکمت الهی بود حضرت موسی شخصی را کشت و آنرا به شیطان نسبت داد و حضرت خضر کودکی را کشت و آن را به خدا نسبت داد این فرق دایره شریعت و حقیقت است دراین جریانات خیر الهی در قالب شرّ ظهور نمود پس آنچه انسان در زندگی اش شرّ و بدی می داند خیر اوست و این به ظاهر شرّ ، خیرش بیشتر از رفاه اوست. پس گاهی فتوحات معنوی نه با ذکر و چله نشینی بلکه با عملی آغاز می شود که شخص گمان می کند خطایی مرتکب شده است که شناخت این لایه ها با اهل فن است. این نمی از دریای اسرار سوره کهف بود. شميم معارف: @eshraghat