خود تقلبی انسان چیست شیطان جداً دشمن انسان است و برای دشمنی با آدمیزاد نیازی به لشکر کشی ندارد. برای مقدمه باید به عرض برسد که انسان دارای بدن هایی در طول یکدیگر، تو درتو و لایه ای درقالب یکدیگر و کاملا شبیه بهم دارد. این بدن مادی و جسمانی بدن ظاهری ماست که چند روزی محدود دراین دنیا باهاش کار داریم. بدن دیگر ما بدن مثالی یا برزخی ماست که جسمی لطیف و واسطه بین روح و بدن فیزیکی وجسمانی ماست. بدن مثالی، اثیری یا برزخی ما به خود حقیقی مانزدیکتر است چون یک قدم به باطن ما نزدیکتر است نسبت به جسم دنیایی ما. خب کاری که شیطان می کند این است که سعی می کند آب را از سرچشمه آلوده کند دراین فرآیند حصاری دور جسم مثالی می کشد بقالب بدن خود شخص کاملا شبیه آن در منطقه بین بدن مثالی وجسم مادی بسیار ظریف مانند پوست پیاز. این بدن در واقع خود تقلبی ماست چون از طرفی کاملا شبیه ما و از طرفی خود ما نیست. بواسطه این بدن است که وقتی ما چیزی را نگاه می کنیم شیطان سعی می کند بهره بصری خودش را به انسان القاء کند و آن را فهم خود شخص تلقی کند(دنیایی مطلب اینجاست) وقتی چیزی می شنود شیطان سعی می کند گوش بدن تقلبی را شنونده معرفی کند ودیگر قوا نیز بدین شرح است. تا اینکه هر نیتی که می کند یاخیالی می پروراند شیطان سعی می کند بواسطه بدن قلابی منویات خودش را به شخص قالب کند. یعنی شیطان در واقع خودش را بجای روح شخص و بدن تقلبی را بجای بدن مثالی فرد جا می زند مانند دلقکی که خودش را وزیر معرفی پادشاه جا بزند دراین صورت هر اطلاعاتی که به پادشاه(روح انسان) می رسد نه واقعیات بیرونی و حقایق بلکه اطلاعات غیر واقعی دلقک برای رسیدن به اهداف شومش است که خودش را برای تصاحب تاج و تخت به خورد پادشاه می دهد. دراینجا مطالبی هم هست که بدون مقدمه گفتن صلاح نیست. باشد وقتی دگر . متاسفانه بسیاری از صورتهای ذهنی ما کلام و گفتار و رفتارو برداشت های ما بواسطه جسم تقلبی است که ما آن را از خود انگاشته ایم درحالی که مادسترسی کافی به بدن مثالی خود یا خود واقعی نداریم و هر روز این فاصله بیشتر می شود. اینکه چرا بیشتر می شود و چه باید خواهم گفت. نشانه اینکه ما بیشتر با بدن تقلبی و شیطانی در واقع زندگی می کنیم نه با خودِخودمان این است که حال خوشی نداریم حال عبادت نداریم اگر عبادت کنیم لذتی نمی بریم عمیق نیست نوری ندارد مانند مساجد زیبایی که نمازگزاری ندارد دعاها به اجابت نمی رسه ترقی روحی نمی کنیم هر روزمان مانند هم است امیال ما غیرواقعی است و به درد آخرت بخور نیست حرکتی در روح خود احساس نمی کنیم الهامات نداریم معرفتی به خود وخدا و دین نداریم و نمی خواهیم داشته باشیم اما در زبان خود را تقدیس می کنیم زندگی را خاکستری می بینیم دینمان قالبی بی روح است و فقط لقلقه زبان. از عوارض احاطه خود مجازی حبس دعاست. یعنی وقتی شخص دعا می کند دعایش راه نفوذ برای صعود به آسمان ندارد دراین صورت دعا حبس می شود و از اطراف فرد فاصله نمی گیرد تا زمانی که با استعفار و توبه و جبران مافات راهی باز شود. برداشتهای خود را بجای دین جا می زنیم و بهر چه مایل باشیم معتقد می شویم سعادت را درغیر بندگی خدا و عمل به دین می دانیم اگر کسی از بدی و گناه نهی مان کند ناراحت می شویم و یک کتاب توجیه برایش ردیف می کنیم براحتی درباره دیگران قضاوت می کنیم وقتی اذان می شنویم انگار کر هستیم و هیچ احساسی بهمان دست نمی دهد روح و نور اذان که دعوت خداست هیچ اثری در جان رو به موت ما نمی گذارد برای بازی کردن توانگر و برای نماز و عبادت در حال احتضاریم و هزاران نقطه منفی دیگر که هر کدام به نظاره خود بنشینیم خواهیم یافت. همه و همه اینها ناشی از فعالیت خود تقلبی ماست و با استمرار خطاهای ما فربه تر می شود اگر با خود واقعی آشنا شویم زندگی زیبا خواهد شد و انسان تن به بدی نخواهد داد وشیطان نمی خواهد این اتفاق بیوفتد چون در آن صورت جمال خود باعث می شود مجالی برای یکه تازی خودشیطانی تقلبی باقی نماند. خود مثالی واقعی ما بااعتقادات صحیح و اعمال بی ریا و خالص و باحال و پاکیزه شکل می گیرد و بتدریج با استمرار انجام واجبات و ترک خطاها و گناه ها ترقی می کند و کامل و بارور می شود هر کس تاکنون تجربه کرده است که لحظه ای دلش برای خدا و قرآن و اهل بیت تنگ می شود و می خواهد خلوتی کند این حالت زمانی است که خود واقعی شخص روزنه ای را برای فرار از حصار بدن تقلبی یافته مانند زندانی ای که برای مدت کوتاهی فرار می کند . خب ما زمانی خود واقعی هستیم که چنین آزادی را داشته باشیم هر قدر این حس بیشتر باشد مدت آزادی و حکومت خود واقعی ما در قلمرو وجودمان بیشتر خواهد شد. تمام دستورات دینی و اخلاقی و عرفانی برای آزاد کردن خود واقعی از چنگال خود تقلبی شیطانی است اما اگر زندانی نخواهد فرار کند چه باید کرد اگر زندانی نپذیرد که زندانی است چه باید کرد" انا هدیناالسبیل اما شاکرا