🔹️ 🏴 «جون بن حوی بن قتاده» غلام سیاهی که در کربلا سفیدرو شد. *غلام سیاه* غلام بود و سيه چهره، اما دلي داشت به پهنای اقيانوس وقتی شنید؛ حسین علیه السلام به او می‌گوید تو آزادی! بغض کرد و گفت: در دنیا سیاه رویم، آیا در آخرت سفید رو نباشم؟ رخصت خواست و راهی میدان شد، رجز خواند و بیست و پنج جنگ تن به تن را پیروز شد و وقتی از پای افتاد سرش روي پای مولایش بود، همان جايی كه سر علی اكبرعلیه السلام بود، مولای كريم دعایش كرد: *چهره ات نوراني*! *بدنت خوشبو!* *و با محمد و آل محمد علیهم السلام محشور گردی*! ياصاحب الزمان (علیه السلام)! *غلام رو سیاهی اینجا هست* *که آرزو دارد در آخرت سپید رو باشد و در دنیا خدمتگزار*! *و تا وقتی بیایید باشد و رخصت بطلبد و برود میدان* *و وقتی از پای افتاد سرش روی پای مبارک شما باشد*! و شما دعایش کنی ؛ *چهره‌ات نورانی! بدنت خوشبو!و با محمد و آل محمد علیهم السلام محشور شوی*!😔 اللهم عجل لولیک الفرج بحق المظلوم