#حکایت_شفاهی
✅ فعلاً مأمور نیستیم
در کاشان رسم بود که بیشتر مردم از ترسِ عقرب روی تخت میخوابیدند و بعضی هم برای محکمکاری پایه تخت را توی آب میگذاشتند که عقرب نتواند از پایههای تخت بالا برود. حاکم قدیم کاشان نیز چنین میکرد و افزون بر آن، روی تخت، پشهبند هم میبست و با خیال راحت به خواب میرفت.
🦂 شبی در خواب میبیند عقربی داخل پشهبند شد و از ساق پایش بالا آمد و روی سینهاش رفت. در همان خواب، شخصی به عقرب گفت: تو اینجا چه میکنی؟ عقرب گفت: آمدهام به این آقا بفهمانم که ما مأمور آسیب رساندن به تو نیستیم وگرنه هرقدر هم مراقبت کنی نمیتوانی از دست ما خلاص شوی!
🦂 حاکم از وحشت، از خواب بیدار میشود و میبیند عقربی روی سینهاش است. فریاد میزند و خدمتکاران را خبر میکند و آنها عقرب را میگیرند.
🔸 راوی: غلامرضا حيدري ابهري در کتاب خوابهای خواندنی.
🌐
shamiim.ir
🆔
@Shamimeashena
🍃
🌸✨
🍃✨✨
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃