💠 روایتی از 45 روز اول مقاومت خرمشهر 🔸 عده زیادی مانده بودند توی شهر که دفاع کنند، ولی کسی نبود که جمعشان کند. سرخود آن‌طرف و این‌طرف می‌رفتند. عراقی‌ها آدم‌هاشان را می‌فرستادند بین مردم. چو می‌انداختند که «قراره از فلان‌جا حمله کنن.» همه که می‌رفتند آن‌طرف، عراقی‌ها با خیال راحت از سمت دیگر می‌آمدند جلو. ✍️ لعیا رزاق‌زاده 📗 از کتاب «خونین شهر» از مجموعه روزگاران، ناشر: روایت فتح 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena 🍃 🌸✨ 🍃✨✨ 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃