پیرمرد خسته و تکیده از کجا رسیده بود؟ از زلال صبح روستا، از کنار بوی گندم و درخت از تلاشِ روزهای سخت. آمد و وضو گرفت از زلال حوض صحن در دلش، حرف‌های بی‌شمار از گذشت روزگار پیرمرد، بی‌قرارِ بی‌قرار ساعتی گذشت، پیرمرد خسته و تکیده چون بهار شد حال و روز خوب او دوباره برقرار شد. ✍️شعر از عباسعلی سپاهی یونسی 📷عکس از محمد زائرنیا 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena