💢 خداحافظی از یک رفیق دزد، همه اجناس خانه را جمع کرد و ریخت توی ماشین. برگشت دوری در خانه زد تا چیزی از قلم نیفتاده باشد. روی دیوار، قاب نفیسی جامانده بود. جلوی قاب ایستاد. نگاه کرد و اشک از چشم‌هایش جاری شد و گفت : «شاهنشاه! منو ببخش! نمی‌تونم ببرمت برای شما جا ندارم»😅 جلوی عکس خم شد خداحافظی کرد و رفت.😁 🆔 @Shamimeashena