بعد از اینکه قوم نوح از طوفان نجات پیدا کردند، حضرت نوح به کوزه گری مشغول شد. روزی دو نفر خدمت وی آمده ، کوزه ها را می خریدند و بعد در جلوی چشم حضرت نوح می شکستند و مجددا این کار را تکرار می کردند!!! حضرت نوح ناراحت شد و اعتراض کرد که اینها را من با دست خود ساخته ام ، دلم می سوزد که می شکنید! آنها هم در جواب گفتند: خدا هم از تو توقع نداشت بندگانش را نفرین کنی !!! و از آن روز به بعد تازه نوحه و گریه حضرت نوح شروع شد تا به نوح معروف شد وگرنه اسم وی چیز دیگری بود. اولاً ،غیر از خدا ، کسی نمی داند خداوند چقدر مخلوقاتش را دوست دارد!! ثانیاً، اگر صبر و تحمل نداریم ، قید تبلیغ را بزنیم !!