اتل متل یه بابا ، دلیر و زار و بیمار اتل متل یه مادر ، یه مادر فداکار اتل متل بچه ها، که اونها رو دوست دارن آخه غیر اون دو تا، هیچ کسی رو ندارن ! مامان بابا رو میخواد ، بابا عاشق اونه ! به غیر بعضی وقتها ، بابا چه مهربونه ! وقتی که از درد سر، دست میذاره رو گیجگاش اون بابای مهربون ، فحش میده به بچه هاش ! همون که وقتی هر چی ، جلوش باشه میشکنه همون که وقتی هر کی ، پیشش باشه میزنه ! غیر خدا و مادر ، هیچ کسی رو نداره اون وقتی که بابا جون ، موجی میشه دوباره ! دویدم و دویدم ، سر کوچه رسیدم بند دلم پاره شد ، از اون چیزی که دیدم ! بابام میون کوچه ، افتاده بود رو زمین مامان هوار میزد ، شوهرمو بگیرین ! مامان با شیون و داد ، میزد توی صورتش قسم می داد بابا رو، به فاطمه به جدّش ! تورو خدا مرتضی ! زشته میون کوچه بچه داره می بینه ، تو رو به جون بچه ! بابا رو دوره کردن ، بچه های محله بابا یهو دوید و ، زد تو دیوار با کلّه ! هی تندو تند سرش رو، بابا میزد تو دیوار قسم می داد حاجی رو ، حاجی گوشی بردار ! مامان دوید و از پشت ، گرفت سر بابا رو بابا با گریه می گفت ، کشتند بچه ها رو ! بعد مامانو هلش داد ، خودش خوابید رو زمین گفت که مواظب باشین ، خمپاره زد بخوابین ! الو الو کربلا ، پس نخودا چی شدن ؟ کمک میخوام حاجی جون ، بچه ها قیچی شدن ! تو سینه و سرش زد ، هی سرشو تکون داد رو به تماشاچیا ، چشماشو بست و جون داد ! بعضی تماشا کردن ، بعضی فقط خندیدن اونهایی که از بابام ، فقط امروز دیدن ! سوی بابا دویدم ، بالا سرش رسیدم از درد غربت اون ، هی به خودم پیچیدم درد غربت بابا ، غنیمت از نبرده شرافت و خون دل ، نشونه های مَرده ! ای اونهایی که امروز ، دارین بهش می خندین برای خنده هاتون ، دردشو می پسندین ! امروزشو نبینین ، بابام یه قهرمونه یه روز بهم می رسیم ، بازی داره زمونه ! موج بابام کلیدِ ، قفلِ در بهشته ! درو کنه هر کسی ، هر چیزی رو که کِشته یه روز پشیمون می شین ، که دیگه خیلی دیره گریه های مادرم ، یقه تونو می گیره ! بالا رفتیم ماسته ، پایین اومدیم دوغه ! مرگ و معاد و عقبی ، کی میگه که دروغه ! شاعر : مرحوم ابوالفضل سپهر @shamimemalakut