💔بسم رب الزینب(س)💔
🌱داداش از من 5سال بزرگتر بود او یک پشتوانه و محور بود برای من، آنقدر دوستش داشتم که با بوسیدن صورت او سیر نمیشدم، حتما باید دستها و بازوهایش را می بوسیدم تا دلم آرام
می گرفت.
🌹ما تقریبا 15سال در کنار هم بودیم اما، به طور مفید 5یا6سال باهم زندگی کردیم، چون دراین15سال، در زمان انقلاب 4سال در تهران بود و 4سال در جبهه خدمت می کرد.
🌱هیچ وقت به پدرو مادر بی احترامی نمی کرد. خیلی مهربان و خانواده دوست بود.
🌹چون پدر ومادر راضی به رفتن او به تهران نبودند برای این که آنها را ناراحت نکند، گفت برای کار میرود.
🌱او کلاس ششم بود، تقریبا 14سال داشت که به تهران رفت برای شرکت در تظاهرات. ما 4سال از او خبر درستی نداشتیم.
🌹وقتی برگشت آثار شکنجه هنوز روی بدن و سرش بود. ساواک دستگیرش کرده و خیلی شنکنجه اش کرده بود.
حدود بیست روز در بیمارستان بستری بود و ما از چیزی خبر نداشتیم. 😔
🌱17ساله بود که ازدواج کرد مدتی بعد هم به جبهه رفت، و 4سال در جبهه بود.
🌹وقتی بر میگشت پسرش رو در گرما و سرما بغل می کرد ومی اورد خانه تا مادر بچه رو ببینه. به او میگفتم چرا اورکتت رو نمی پوشی هوا سرده،
می گفت اون برای جبهه هست از بیت الماله نمی تونم استفاده کنم.
(
فاطمه عباس آبادی خواهر بزرگوار شهید)
ادامه دارد.....🥀
قدمگذارید
بهوادیعشقوشهادت
مسابقه هفتگی شمیم عشق ↙️
᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥
💠
@shamimeshgh1399
᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥
کانال روایتگری↙️
᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥
💠
@alizynolabedinpor
᪥°•࿐࿇☘🕊࿇࿐•°᪥