19.74M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
🔹گزیده ای از مصاحبه منزل شهید حسن سیستانی (قسمت اول) 👆 🌺در منطقه سومار بودیم که گفتند نیرو برامون آوردند، با بچه ها رفتیم دیدیم حسن و چند تا از بچه های دیگه بودند. 🌱خیلی خوشحال شدیم که همشهری های خودمون هستند. 🌺برای اولین بار بود که می‌خواستند برن مرخصی، فرمانده بهم گفت چون راه بلدی باهاشون برو با هم اومدیم مرخصی دوباره با هم به منطقه برگشتیم. 🌱سومار در زبان عرب، سو یعنی خانه، مار هم به معنای مار بود، خانه ی مار دشمن در کوه و دشت، کمین می زدند وهرکاری اونجا با ایرانی ها انجام می دادند.😔 🌺ولی باید می موندیم و از ناموس و مملکت دفاع می کردیم، با دست خالی، می جنگیدیم. مهماتی نداشتیم، فقط یه ژ3 داشتیم که عراق بهش می گفت توپ دستی. 🌱چند روز بعد از این که از مرخصی برگشتیم، در تاریخ 10/25بود که به من گفتند همشهری هات رو فرستادند جلو، سوار موتور شدم و سریع رفتم بالا و گفتم هنوز زوده نباید بفرسینشون جلو. 🌺دیگه دیر شده
بود
، همین که نگاه کردم دیدم یک موشک خورد بین حسن و دوستش شهید محمد سیاهکویی. 🌱فردا که رفتیم جنازشون رو بیاریم هیچی پیدا نکردیم حتی یک بند پوتین هم نتوستیم پیدا کنیم هیچی ازشون نمونده بود😭 (آقای محمدرضا یاقوت همرزم شهید) ادامه دارد..... مسابقه هفتگی شمیم عشق ↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@shamimeshgh1399 ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ کانال روایتگری↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@alizynolabedinpor ᪥°•࿐࿇☘🕊࿇࿐•°᪥