✨﷽✨ ✍«حسن یک پاسبان یا به قول مردم آن زمان٬ آجان بود. او در سال 1320 پاسبانی قَدَر در شهر بود. همه از ابهت او می‌ترسیدند. او هر رشوه‌ای که می‌خواست٬ می‌گرفت. باغ‌های زیادی در شهر را از این روش تصاحب کرده بود. در مواقع ناامنی٬ هر کس که چیزی به او می‌داد٬ از او و خانواده‌اش مراقب می‌کرد. به حدی اختیار داشت که با اراده‌ای به راحتی می‌توانست کسی را بکشد و در هیچ مرجع قضایی پاسخگو نباشد.حسن پاسبان 5 پسر و سه دختر داشت. هر هفته گوسفندی به او هدیه می‌دادند سر می‌برید و می‌خوردند. در مطبخ‌خانه او 3 زن ندیمه کار می‌کردند. گاهی برای ترساندن مردم، تیری هوایی در خانه شلیک می‌کرد و اسلحه خود را در خانه‌اش کنترل می‌کرد و میدان تیر محله بود.» این داستان را کربلایی قاسم تعریف می‌کرد. او می‌گفت: «وقتی ما بچه بودیم همه دوست داشتیم که بابایمان٬ حسن آجان بود چون بچه‌هایش هیچ مشکلی نداشتند.» اکنون دو پسر حسن آجان از دنیا رفته است. هیچ‌کدام از املاک و زمین‌ها تقسیم نشده‌اند٬ وراث اختلاف‌نظر دارند و تاکنون به مصالحه‌ای برای نحوه تقسیم ملک پدرشان نرسیده‌اند و مرگ دو برادر٬ کار را برای برادر و خواهرهای دیگر هم سخت کرده است. فرزندان حسن پاسبان که روزی کسی خیال هم نمی‌کرد ندار شوند، امروز کلی ملک و سرمایه دارند که فقط نگاه می‌کنند و خودشان محتاج هستند؛ چیزی که کسی گمانش را نمی‌کرد. چه سخت است ملک و زمین باشد و گرسنه بمانی و گذر عمر را ببینی؛ این یعنی اگر خدا از مالی راضی نباشد٬ حتی وراث هم نمی‌توانند از آن بهره ببرند.🌻 🍃🌸🍃 🔹أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرضا