#شاهزاده_ای_در_خدمت
#قسمت_پنجاه 🎬:
فضای مسجد معطر به عطر خدا بود و بوی خدا در کالبد جهان آفرینش پیچیده بود.
نماز ظهر و عصر به امامت پیامبر صلی الله علیه واله ،اقامه شد .
فضه به همراه اهل بیت پیامبر ،همانها که زیر کسا جمع شدند و در مدحشان از آسمان آیه نازل شد ، به مسجد آمده بود .
نماز بیش از هر روز طول کشید ، گویا هنگامی که محمد صلی الله علیه و آله سر بر آستان خدایش می سایید ، حسن و حسین این دو کودک شیرین سخن و زیبارو ، بر کول پدر بزرگ سوار بودند ، تا خداوند عشق کند از آفریدن معشوقانی چون این انوار دوست داشتنی...
حال که نماز به اتمام رسیده بود و جمعیت کم کم از جا بر می خواست تا متفرق شود ، ناگاه صدای هیاهویی از بیرون مسجد به گوش رسید.
صدا نزدیک و نزدیک تر شد ، تا اینکه ، همگان متوجه مرد عربی شدند که دست فرزند خردسالش را در دست داشت و او را کشان کشان به مسجد آورده بود.
مرد عرب که از خشم صورتش کبود شده بود ، نزدیک پیامبر آمد ، همانطور که سلام عرض می کرد ، عرق پیشانی اش را با پشت دستش گرفت.
پیامبر نگاهی به پسرک ترسان که رد ناخن های پدرش هنوز دور مچش برجا مانده بود، نمود و سپس نگاهی به مرد عرب کرد وگفت : چه شده برادر؟ چرا اینچنین هراسان و خشمگینی؟
چرا این پسرک چنین حال و روزی دارد...
مرد عرب آه بلندی کشید و همانطور که سرش را به دو طرف تکان میداد گفت : من از دست این پسر و مادر ناپاکش خون دلها خورده ام ، این...این پسر کارهایش به آدمیزاد نمی ماند ، انگار شیطان کل وجودش را تسخیر کرده و با اشاره به پسر ادامه داد: اصلا...اصلا رنگ و روحیه و شباهات ظاهریش را نگاه کنید...هیچ شباهتی به من ندارد...زمین تا آسمان با من فرق می کند.
گاهی....گاهی ....و در اینجا حرفش را خورد و زیر لب لااله الاالله گفت ، نزدیک تر شد و آرام کنار گوش پیامبر چیزی زمزمه کرد...
پیامبر نگاهی به مرد و سپس نگاهی به پسرش انداخت ، پسر را صدا زد تا نزدیک تر بیاید و پس از آن، چشم گرداند در بین جمعیت...
چشمانش به جایی خیره ماند و لبخندی بر لب نشاند، رد نگاه پیامبر را که می گرفتیم به کسی جز علی علیه السلام نمی رسید.
علی چون همیشه از هر فرصتی استفاده می کرد تا حلاوت راز و نیازی با پروردگار را نوش جان نماید.
پیامبر اشاره به او کرد و گفت : بگذارید نماز مستحبی ابوتراب تمام شود...آنگاه درست یا اشتباه بودن حرف شما را بوسیلهٔ ابوتراب ،ثابت خواهم کرد.
جمعیت که همگان انگار گیج شده بودند که قضیه چیست و چرا پیامبر از علی علیه السلام کمک می خواهد....پیامبر که دانای عالم است ، بر همه چیز اشراف دارد ، پس برای چه منتظر علی ست؟؟
ادامه دارد...
🖍 به قلم :طه_حسین_مصری
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
❣️مترجمی زبان قرآن
09358551873
𝐣𝐨𝐢𝐧↓ 『!...منٺظࢪانظھوࢪ』
https://eitaa.com/shamshir12
رهروان مهدوی👇
https://eitaa.com/joinchat/2296578335C27595d31c9
#یادآوری_مشاهده_قسمت_های_قبل_در_کانال_منتظران_ظهور👆