شارح (شبکه اجتماعی حوزه انقلابی)
‍ ✍️ کاظم استادی* ✅فربه‌ترین رشته دینیِ شیعی، «فقه» است؛ علمای اسلامی ما، غالباً فقیه هستند؛ و در ر
🔴نوشته‌ای سراسر التهاب و بدفهمی در ابتداء نکاتی را به عنوان مقدمه عرض می‌نمایم: ✳️ نگارنده به درستی معنای فقه و فقیه را درک ننموده است، فقه در اصطلاح فقها و حوزه علوم دینی به بایدها و نبایدهای احکام دینی فردی و اجتماعی اطلاق می‌شود از این رو فقیه به معنای واقعی کلمه به شخصی گفته می شود که با تسلط بر مبانی علوم دینی و اسلامی در تمام شئون صاحب نظر و رای است. ✳️ باید دانست تخصص و صاحب نظر بودن در همه رشته های علوم اسلامی مبتنی بر تسلط بر متون آیات و روایات و مبانی و مقدمات علوم دینی می باشد و تنها در این صورت فقیه قدرت پاسخگویی و ارجاع مسایل مختلف را دارا خواهد بود. ✳️ نگارنده فقه را منحصر در احکام فردی دانسته حال آنکه فقه به معنای جامع پاسخگوی تمام موضوعات و ابتلائات خواهد بود و قطعا اختصاصی به زمان و مکان یا عصر خاصی ندارد. 🔴 چهار دلیل علیل: ⭕️ مدرنیته و تکنولوژی موجب عدم ابتلاء بسیاری از مسائل و موضوعات فقهی شده است!! ✅ در پاسخ این سخن باید گفت نیازهای انسان در روابط اجتماعی و کنش های فردی دائماً ثابت بوده و تنها شرایط و اقتضائات زمان و مکان موضوعات احکام را دستخوش تغییر نموده و تغییر موضوع موجب تغییر حکم می‌گردد و صد البته نه تعطیلی آن. بدیهی است نیاز انسان به خوراک پوشاک، روابط اجتماعی، رفتارهای فردی، مسائل زناشویی ، اخلاق حسنه و سیئه فی نفسه موضوعات ثابت و پایداری هستند که مصادیق آن در زمان های مختلف تغییر می کند از اینرو احکام الهی و دستورات دینی همواره ثابت و لا یتخلف است و اگر اقتضائات جدیدی موضوعی را منتفی یا ایجاد نماید به هر حال تحت احکام کلی اسلام قرار خواهد گرفت. چرا که فرمود حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه . ⭕️ قبح اجتماعی و تمسخر جامعه جهانی فقه را ناکارآمد می‌کند!! ✅ نگارنده به لازمه سخن خود توجه نداشت چرا که اولاً خاتمیت دین اسلام و جامعیت آن را زیر سوال برده و دین را منحصر به زمان و قوم خاصی پنداشته است و این خلاف فرموده ما من شی مقرب الی الجنه الا و قد امرته به و ما من شی مبعد عن النار الا و قد نهیته عنه. ثانیا اجتماع و سیره عقلا باید تابع دستورات شرع باشند نه آنکه شرع تابع سیر عقلا و جامعه جهانی. علت تنفر جامعه بر فرض قبول صغری یا پشتوانه عقلی دارد و یا پشتوانه طبعی و احساسی. اما در صورتی که پشتوانه تنفر عقلی باشد قطعاً عقل ظنی و غیر بدیهی خواهد بود چرا که عقل بدیهی بر حسن ذاتی احکام الهی حکم می کند و در جای خود اثبات شده است کل ما حکم به الشرع حکم به العقل و بلعکس. و اگر پشتوانه این تنفر طبع و احساسات سلیم باشد شارع خود خالق طبایع و احساسات است از اینرو هرگز حکمی بر خلاف مصلحت و حکمت نخواهد داشت ، در غیر این‌صورت حکمت الهی نقض خواهد شد . پس باید گفت با این حساب یا طبع و احساس دستخوش فساد و انحراف گشته و یا درک درستی از مبانی و علل احکام ایجاد نشده است. ⭕️گرایش مردم به بی دینی فقهی است !! ✅ در خوشبینانه ترین حالت این سخن را حمل بر استقراء ناقص نویسنده در جامعه اسلامی و جهانی می نماییم و نه قیاس به نفس. در پاسخ این سخن باید گفت ملاک حقانیت دین گرایش و عملکرد مردم به دستورات دینی نیست چرا که قرآن کریم می فرماید اکثرهم لایعقلون . اگر ملاک حقانیت اقبال مردم بود، در برهه‌ای از زمان امیرالمومنین نمی‌فرمودند: ارتد الناس الا ثلاثه و یا امام حسین با ۷۲ یار با وفا را در مقابل انحراف جامعه و مردم زمان خود قیام نمی نمود. البته منکر کم‌کاری نسبی و یا عدم ارائه صحیح و عقلانی دین در زمان‌های مختلف نیستیم لکن عدم اقبال مردم به یک کنش دینی و یا اخلاقی دلیل بر عدم حقانیت و مرده بودن آن نیست . ⭕️ اختلاف و تنوع فتوا و رکود علمی موجب جایگزینی رای شخصی میگردد!! ✅ اولا آیا در زمان حضور معصوم اختلاف فتوا در بین فقهای معاصر امام معصوم وجود نداشته است که پس از مراجعه به امام معصوم اعتقاد تصحیح و یا حکم شرعی اصلاح گشته؟؟ ثانیاً اگر نویسنده قوه تشخیص مسائل و یا دسترسی به فقها و بزرگان متبحر را ندارد تقصیر خواننده چیست؟؟ بله آیه قرآن می‌فرماید ثله من الاولین و قلیل من الاخرین دینداران و متدینین در همه اعصار از نظر کمیت با هم برابری نمی کند. شیعه قائل به مخطئه است و حوصله این نوشتار از تبیین این موضوع خارج است در مثالی ساده اگر شما به علم خود لباستان را پاک و دیگری به علم خود لباس شما را نجس بداند شما دچار هرج و مرج شده و دستور دین را کنار می گذارید؟؟ ✅ در پایان از نگارنده محترم برادرانه تقاضا دارم مسائل و موضوعات تخصصی را به اهلش واگذار کند و سعی نماید با مطالعه و البته رعایت تقوای الهی شبهات ذهن خود را پاک نموده و اجازه ندهد قبل از تطهیر این ترشحات و تلویثات فضای جامعه را آلوده سازد . و من الله التوفیق ابوالقاسم سیفی مازندرانی