چند ماهی از دوران عقدمان می گذشت . یک روز وقتی با هم بیرون رفته بودیم متوجه شد که کفش هایم نو هست . پرسید تازه خریدی . گفتم بله . با مادرم رفتیم و خریدیم . گفت پولش را از کجا آوردی . گفتم مادرم داد . بی نهایت ناراحت شد . گفت تو همسر من هستی و مسئولیت تو به گردن من هست نباید مادرت را به زحمت می انداختی . و از من قول گرفت که هر چه لازم داشتم به ایشان بگویم و دیگر پدر ومادرم را به زحمت نیندازم .
#شهید_علی_پیرونظر
#غیرت#مردانگی
@sharikerah