‌مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من که جز ملال نصیبی نمی‌برید از من زمین سوخته‌ام، نا‌امید و بی‌برکت که جز مراتعِ نفرت نمی‌چرید از من عجب که راهِ نفس بسته‌اید بر من و باز در انتظار نفس‌های دیگرید از من خزان به قیمت جان جار می‌زنید اما بهار را به پشیزی نمی‌خرید از من شما هرآینه، آیینه‌اید و من همه آه! عجیب نیست کز این‌سان مکدّرید از من! نه در تبرّی من نیز بیمِ رسوایی است؟ به لب مباد که نامی بیاورید از من! کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi