چشم مست یار شد مخمور و مدهوشیم ما باده از جوش نشاط افتاد و در جوشیم ما ناله‌ی ما حلقه در گوش اجابت می‌کشد کز سحرخیزان آن صبح بناگوشیم ما فتنه‌ی صد انجمن، آشوب صد هنگامه‌ایم گر به ظاهر چون شراب کهنه خاموشیم ما نامه پیچیده را چون آب خواندن حق ماست کز سخن فهمان آن لب‌های خاموشیم ما بی‌تامل چون عرق بر روی خوبان می‌دویم چون کمند زلف، گستاخ بر و دوشیم ما از شراب مارگ خامی است صائب موج زن گرچه عمری شد درین میخانه در جوشیم ما کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi